عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

پیشنهاد دوم

بعد از پیشنهاد پیاده ­رو کنار قبرستان در قبرستان نمانید با هم قدم بزنیم و تا سر چهار راه برویم .

اینجا چهار راه است محلِّ نشستنِ بازنشستگان و خوش­ نشینها ، پاتوقِ مردمانی که می­ خواهند کنار هم گفتگو کنند و از هر دری سخنی بگویند ، محلِّ اُتراقِ ماشینهای میوه­ فروشی هم هست ، راننده­ ای که چندین ساعت منتظر است تا میوه ­هایش را به فروش برساند . جمعی هم با نصبِ تورِ والیبال به ورزش مشغولند ، مسافرانِ منیدری هم گاهی منتظر وسیلۀ نقلیه ­اند تا به روستایشان بروند ، یک مسجد هم در همین نزدیکی است که سرویسِ بهداشتی ندارد ، همۀ اینها ضرورتِ ایجاد یک سرویسِ بهداشتی را فریاد می ­زنند ، این نه تنها پیشنهادِ من بلکه پیشنهادِ دیگران هم به اعضای محترم شورا و دهیاری بوده است که بیانگر ضرورت آن است تا جایی که یک بار در شُرُف تحقّق بوده است . آیا این بار این پیشنهاد محقّق خواهد شد ؟

ایجاد پیاده رو بین جاده و قبرستان

شورای دورۀ پنجم که روی کار آمد ، چند طرح و پیشنهاد به آنها دادم ، حتّی با چند نفرشان که صحبت کردم ، آنها را بردم و مکانهای مورد نظر را نشانشان دادم . یکی از آن مکانها حدّ فاصل بین جادّه و قبرستان است . در ورودی روستا قبرستان که در دست راست واقع شده از جادّه منفک نیست ، دختران دانش آموز هر روز صبح یا باید از داخل جادّه عبور کنند تا به مدرسه بروند یا از داخل قبرستان . اگر حدّ فاصل جادّه و قبرستان را به موازات تیرهای برق دیوار کنند و با ماسه پُر کنند یک پیاده رو درست می شود . آن موقع دانش آموزان و عابران نه مجبورند از داخل جادّه عبور کنند نه از قبرستان . آیا این پیشنهاد عملی خواهد شد ؟

ایجاد پیاده رو بین جاده و قبرستان

شورای دورۀ پنجم که روی کار آمد ، چند طرح و پیشنهاد به آنها دادم ، حتّی با چند نفرشان که صحبت کردم ، آنها را بردم و مکانهای مورد نظر را نشانشان دادم . یکی از آن مکانها حدّ فاصل بین جادّه و قبرستان است . در ورودی روستا قبرستان که در دست راست واقع شده از جادّه منفک نیست ، دختران دانش آموز هر روز صبح یا باید از داخل جادّه عبور کنند تا به مدرسه بروند یا از داخل قبرستان . اگر حدّ فاصل جادّه و قبرستان را به موازات تیرهای برق دیوار کنند و با ماسه پُر کنند یک پیاده رو درست می شود . آن موقع دانش آموزان و عابران نه مجبورند از داخل جادّه عبور کنند نه از قبرستان . آیا این پیشنهاد عملی خواهد شد ؟

قنات بازار

آب بازار

یکی از قناتهای قدیمی فریومد که با قناتِ کوشک ، « هر دو آب » را تشکیل می دهد ، کاریزِ بازار است . مظهرِ این قنات کنارِ مسجدِ جامع است که دیدگان را روشنی می ­بخشد ، مردم هر سه محلِّ بالا ، پشند ، جنان از آبِ این قنات بهره ­مندند ، این قنات سالها خشکیده بود ، همتّی می ­خواست که دوباره احیا شود ، احیای آبِ قنات هم از جنبۀ کشاورزی مهمّ است و هم از دیدگاه زیبایی کوچه ­هایی که آب در آن جاری است . بیشترِ مردمِ روستا آشامیدنِ این آب را بر آبِ لوله ­کشی برتری می ­دهند . احیای این آب از بُعد تاریخی ، احیای تاریخِ فریومد هم هست .

آبِ قنات بازار چون همپای آبِ قناتِ کوشک است و « هر دو آب » را به وجود می ­آورد یک مدار دارند ، هر دو بر مدارِ 14 شبانه­ روز است . یعنی کسی که شش ساعت آب دارد ، هر 14 شبانه روز ، شش ساعت یا هر هفته سه ساعت آب می ­بَرد .

چند نفر که اقدام به احیای آبِ قنات کرده ­اند ، مدارِ آب را از 14 به 16 بُرده­ اند و 48 ساعت یا دو شبانه روز آب را بدونِ رضایت و اطّلاع اکثرِ مالکان به مبلغِ 40 میلیون تومان فروخته ­اند تا هزینۀ احیای قنات کنند . 

افرادِ اصلی که این آب را احیا کرده ­اند کتباً نوشته ­اند که برای احیای آب تا کنون حدودِ 85 میلیون تومان هزینه­ کرده اند یعنی علاوه بر آن 40 میلیون تومان ، 45 میلیون تومانِ دیگر هم هزینه کرده ­اند .

آنها برای اینکه این پول را تهیّه کنند به مالکان بابتِ هر تشتۀ آب 40 هزار تومان حَواله کرده ­اند . برای صحّت هزینۀ 85 میلیون تومان نیاز به صورتحساب و کارشناس هست ولی به فرضِ صحّت آن ، مبلغِ حواله شده به مالکان را حساب می ­کنیم . البتّه خودشان می ­گویند از شن ­شویی معدن هم 10 میلیون تومان گرفته ­اند چون به آنجا آب می ­دهند . این را هم در فرضِ صحّت که فقط 10 میلیون تومان گرفته­ اند حساب می­ کنیم . سالِ زراعی گذشته 5000000 تومان بابتِ آن دو شبانه ­روز محاسبه شده است .

 

معرّفی مختصر فریومد / فرومد

 

فریومد / فرومد

مهدی یاقوتیان ـ کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث و پژوهشگرِ تاریخ محلّی

myaghoutian@yahoo.com

« فریومد » نامِ قبلی و قدیمی روستای « فرومد » بوده است . این روستا در مرزِ استانِ خُراسانِ رضوی و استانِ سمنان قرار دارد .

قدیمی ­ترین مطلبی که دربارۀ فریومد / فرومد مطرح شده ، « سـرو فریومد » است . کتابِ تاریخ بیهـق ( که در قرنِ ششم هجری نوشته شده ) بدان اشاره کرده و در آنجا گفته است : این سَرو 1691 سال یعنی 17 قرن قِدمت داشته که به دستِ زرتشت کاشته شده است ، از قرنِ ششم تا کنون نُه قرن گذشته یعنی می­توان گفت : پیشینۀ این روستا حدّاقلّ به 25 الی 26 قرن قبل بر می ­گردد . سَرو فریومد و سَرو کِشمر / کاشمر هر دو به دستِ زرتشت کاشته شده ، سَرو کاشمر بُریده و سَرو فریومد سوزانده شده است .

دومین مطلب گذرِ امامِ هشتمِ شیعیان از فریومد در مسیرِ هجرتِ تاریخی خود می­باشد که برای فرومدیها شَعَف ­اَنگیز است .

 

سومین مطلبِ تاریخی « مسجد جامع فریومد » است ، گر چه بسیاری از نقوش و کتیبه ­های آن از بین رفته امّا هنوز از پسِ قرنها پابرجاست ، ساختِ مسجدِ جامعِ فریومد به دورۀ سلجوقیان یعنی قرنِ ششم باز می­ گردد و بعضی آن را تا قرنِ دوم هم جلوتر بُرده­ اند چون شبیه مسجدِ جامعِ شیراز است که در قرنِ دوم به دستِ عَمرو لیث ساخته شده است . برخی آن را آتشکده دانسته ­اند که بعد تبدیل به مسجد شده است .

چهارمین اثرِ تاریخی که اکنون تَلّی خاک از آن برجای مانده ، مخروبه ­های قَلعه و عِمارتِ شهرستان است ، که به دستِ علاء الّدین محمّد وزیر در قرنِ هشتم ساخته شده ، در قرنِ هشتم فریومد مرکز ِایالتِ خُراسانِ بزرگ بوده است .

پنجمین اثرِ تاریخی ، خانقاه فریومد است ، از خانقاه چیزی بر جای نمانده ، بلکه محلّه ­ای بدین نام است امّا خوشبختانه وقفنامۀ مکتوبِ آن در کتابِ « حدائق الوثائق » نوشتۀ حکیم ­الدّین محمّد بن علی النّاموس خواری فریومدی موجود است . در قسمتی از این وقفنامه آمده است :

و بَعدَما که این بُقعه را بر زُمرة زُوّار و فِرقِة فُقراء و رَفَقة ابناء السّبیل وقف گردانید ، جهتِ اطعامِ طوائفِ اُمَم ، عَلی تَفاوُتِ مَراتِبِهِم و تَبایُنِ مَذاهِبِهِم . حالیا املاک که بارز می­گردد در این مواضع مذکوره بر این بُقعة متبرّکه وقف کرد و چون محبّتِ اولادِ رسول ـ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ ـ سراپای وجودِ مبارکِ او را مزیّن گردانیده است و با اجزا و اعضای او ، کَالدَّمِ وَ اللَحمِ در آمیخته ، شرط فرمود که ؛

* خادمِ این خانقاه تابعِ اهلِ نبی و معتقدِ شیعۀ امیرالمؤمنین علی ولیّ ـ عَلیهِمُ الصّلوة وَ السَّلامُ ـ باشد .

* و از سرِ کَرَم بی­نهایت و اِنعامِ بی­منّت لفظِ مبارک راندند که هر چه بدین بُقعه فرود آید ـ عَلی اَیِّ مَذهَبٍ یَکونُ مِنَ المَذاهِبِ الاِسلامِیَّةِ ـ مدّت مُقام بی­شرط ثَلاثَةِ اَیّام او را اِطعام کند . لا یَقتُرُ وَ لا سَرَفَ و اِن کانَ لا بُدَّ مِنَ الطَّرَفَینِ فَالسَّرفُ فَاِنَّهُ اَولی بِالشَّرَفِ .

این جملات یادآورِ سخن ابوالحسن خرقانی است که گفته است : هر که بر این سَرای درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید ، آن را که در نزدِ خدای تعالی به جانی اَرزد در نزدِ بوالحسن به نانی ارزد .

هر تَن که خدای را به جـانی ارزد

بایـد که تـو را نیز به نـانـی ارزد

از لطفِ تو گر غَمزده ­ای شـاد شود

نـزدِ خِـرَد این مُلک جهـانی ارزد

دیوان ابن ­یمین ، ص 669

 

ششمین اثرِ تاریخی را می­توان آرامگاهِ ابن ­یمین فریومدی قطعه­ سَرای معروف بر شُمرد . تعمیرِ این آرامگاه به سالِ 1353 خورشیدی بر می ­گردد امّا خودِ این شاعرِ قطعه ­سرا زاده شده به سالِ 685 و درگذشته به سالِ 769 هجری قمری است . به گفتۀ دولتشاه سمرقندی در « تذکرة الشّعراء » ، ابن ­یمین در صومعۀ پدرش دفن شده است ، پس این آرامگاه نشانِ از دو شاعرِ فریومدی دارد . پدرِ ابن­ یمین ، محمّد طُغرایی در سالِ 722 در فریومد درگذشته و صاحبِ چند کتاب است که نسخه­ های خطّی آن در حالِ آماده شدن برای انتشار است .

دو مزار هم در فریومد هست که یکی وابسته به همان خانقاه و دیگری مرتبط با ساداتِ زُباری است ، یعنی فرزندانِ مُحدّث ابویعلی زید که از فریومد به اصفهان رفته و در آنجا درگذشته ، آرامگاهِ شاه زید یا امام زید در اصفهان مُنتَسب به اوست .

خاندانِ زنگی فریومدی به پنج نسل وزیر بوده ­اند ، علاء الدّین محمّد و پدرش عماد الدّین محمّد و محمود و طاهر زنگی فریومدی و علاء الدّین هِندو و چند تَنِ دیگر .

علاء الدّین محمّد به دستِ سربداران به قتل رسیده ، یعنی فریومد از درگیری سربداران که در حَوالی باشتین است بی ­نصیب نبوده ، شیخ حسن جوری از همان حوالی به سبزوار آمده و با شیخ خلیفه که در مسجد سبزوار به دار آویخته شده همداستان گشته است . آرامگاهِ شیخ حسن جوری نیز در 12 کیلومتری فرومد یعنی میرعَلَم و فیروزآباد است .

دانشمندانِ فریومدی بسیارند ، حوزۀ علمیّۀ عمادیّه در کنارِ مسجدِ جامع ، محلِّ نَشو و نمای دانشمندان و نوشتنِ کُتبِ تفسیر و سایرِ علوم بوده است . حکیم ­الدّین فریومدی در قرنِ هشتم در فریومد دار الحَدیث تأسیس کرده است .

 

بیمارستانِ فریومد که دکتر شریعتی دوبار در مجموعه آثارش بدان اشاره کرده و به استنادِ آن گفته ، در قرنِ هشتم دختران پرستار و نِرسینگ بوده ­اند و شروعِ پرستاری از جنگِ جهانی اوّل توسّطِ خانم نایتینگِل نیست ، مربوط به اسلام و فرهنگ شرق و نمونه­هایی مانندِ بیمارستانِ همین روستاست .

 

تفسیر الجدید را شیخ محمّد عزیزی / سبزواری از همین روستا نوشته که در بیروت در هفت مجلّد منتشر شده و یکی از مراجعِ کنونی پایگاه علمی نجف آیت ­الله العظمی شمس ­الدّین واعظی زادۀ همین روستاست . موطنِ اصلی پدرش شیخ حامد و پدرانش نیز در همین روستا بوده است .

حکیمان و دانشمندانِ فریومد / فرومد

سیّد اجلّ ابویعلی زید ( محدّث ) ، سیّد اجلّ فخرالدّین ابوالقاسم علی ( رئیس ) ، سیّد اجلّ عزّ الدّین ابویعلی زید ( رئیس ) ، فخر الدّین حسین ، الحکیم یحیی بن محمّد الضیائی الفریومدی ( شاعر ) ، الحکیم ابوالعلاء حمزة بن علی المجیری ( شاعر ) ، الحکیم تاج الحکماء الموفّـق بن مظفّـر القـوامی ( شاعر ) ، ناصح الدّین ابراهیم بن على النظام الکاتب البیهقى ( نویسنده ) ، حکیم الدّین محمّد بن علی النّاموس الخواریّ الفریومدی ( نویسنده ، محدّث ، عارف ، صاحبِ کتابخـانه و دارالحدیث فریومد ) ، قطب ­الدّین امیر حیدری ( عارف ) ، علی حیدری ، یمین ­الدّین سیّد حسن ، شیخ بدر الدّین معرّف ( عارف ) ، امیر یمین­ الدّین الطغرائى الفریومدى ( شاعر ) ، محمـود بن یمیـن ­الـدّین / ابن ­­یمین ( شاعر و نویسنده ) ، مجتهد حسین ( فقیه مدرسۀ عمادیّۀ فریومد ) ، مسعود کافی ( مدرسۀ عمادیّه ) ، مدرّس شمس ­الدّین ( مدرسۀ عمادیّه ) ، نایب فریومدی ( نویسندۀ ذیلِ مجمع الانساب ) ، محمّد بن حبیب‌ الله سبزوارى نجفى / عزیزی ( مفسّر قرآن ) ، آیت ­الله شیخ حامد واعظی ( مدرّس ) ، آیت ­الله شمس ­الدّین واعظی ( فقیه / نجف ) ، آیت ­الله سیّد رضا ضیایی ( نویسنده ) ، ... 

حاکمان ( خاندانِ زنگی فریومدی که چند نسل وزیر بوده­ اند . )

خواجه عزّ الدّین طاهر فریومدی ( نیابتِ مطلقِ حکومتِ خراسان و مازندران )

فرزند طاهر : صاحب اعظم وجیه ­الدّین زنگی الفریومدی ، ( وزیر و مستوفى خراسان )

فرزندان وجیه­الدّین : نظام ­­الدّین یحیی ، عزّ الدّین طاهر ، خواجه علاء الدّین هندو ( وزیرِ کرمان )

خواجه جلال ­الدّین بایزید ( واقفِ خانقاه فریومد ) ، بهاء الدّین زکریّا ، تاج ­الدّین محمود

فرزندانِ تاج ­الدّین محمود : خواجه عماد الدّین محمّد ( وزیر و واقفِ خانقاهِ سلطانیّۀ زنجان ) ، خواجه نجم ­­الدّین خضر

فرزند عماد الدّین محمّد : خواجه علاء الدّین محمّد ( وزیرِ خراسان )

خواجه وجیه­­ الدّین زنگی ، جلال ­­الدّین محمود ، غیاث ­الدّین بن علی فریومدی ( نایب ) و ...

نگاهی به محصولاتِ فرومد

 

فلفل از محصولاتِ صادراتی فرومد است . دربارۀ فریومد سخن بسیار است ، می ­توانید به وبلاگ « خطّۀ فریومد / فرومد » مراجعه کنید .

برخی از محصولاتِ فریومد در تاریخِ بیهق این گونه معرّفی شده است :

در دیهِ ششتَمَد آبى [ گُلابی ] باشد شیرین گران­سنگ که مدّتى بتوان نهاد که خلل نپذیرد ، و انجیرى باشد زردِ لطیف چُنانکه از لطافت خشک نتوان کرد و انجیرِ سفید و زردِ فریومد خشک توان کرد .

در دیه فریومد انجیرِ سُرخ و انجیرِ زرد خیزد چُنانکه خشک کنند و در کتابِ قانون آورده است که بهترین انجیرها و موافق ‏تر با طبعِ مردم انجیرى بود که اوصافِ آن در انجیرِ فریومد موجود است و آنجا کاریزهاى آب بسیار است و هواى سَهلى و جَبلى دارد ، میوۀ آن به غایت موافق بود ، و از تناولِ آن امراض کم­تر تولّد کند .

در فریومد و حدودِ آن خَلیّه مُنج اَنگبین [ کَندوی زنبورِ عَسَل ] باشد و عسلى به غایتِ کمال چُنانکه در دیگر نواحى نیشابور مثلِ آن نیست .

تاریخ بیهق ، ص : 278 ـ 280

نانِ محلّی فرومد

 

کلوچۀ فرومد

آش جوش­بره و آش وَبُرده ( رشته ) 

 

 

علف خرس ( زالزالک )

این معرّفی به درخواستِ شرکت تعاونی توسعه عمران دهستان فرومد

برای ارائه در محلّ دائمی نمایشگاه‌ های بین‌المللی تهران ( دیماه 1395 ) نوشته شد .

در کوچه باغهای فرومد

امروز با هم به میانِ باغهای فرومد می­ رویم ، دوربین دستِ « دکتر مهدی شاهرخ » است ، آنچه از نگاهِ تیزِ او غایب نمی­ ماند ثبت می­ شود و من مختصر توضیحی می ­دهم . با ما همراه باشید .

 

این باغها از «  محلۀ جنان » است . از دور « مزار کوچۀ بالا » هم دیده می­ شود از دو زاویه ،

یکی کوه گر دیده می ­شود ، دیگری کوه بشاورود

 

اینها « خَویر » است ، خویر یا جالیز ، از آنجا که آب هست ولی کم هست ! یک قطعه زمینِ کشاورزی با فاصله­ های مناسب مرزبندی می ­شود تا بهتر آبیاری شود .

 

در این خویرها « جُوْ » کاشته شده است .

 

این خویرها هم « سبست » یا « یونجه » است .

( سویسی sivisy یا سیبیسی sibis?y  و سیس ‏آباد sisabad نزدیکِ مشهد

بدونِ تردید واژه سبست یا سپست مخفّف اسپست پهلوی به معنی« اسب می‏ خورد » یا خوراکِ‏ اسب که اسم گیاهی است به صورتِ ابدال شده وجود دارد زیرا در لهجۀ مشهدی یونجه‏ سبیس sibis  یا سیبس sibis  و sivis  تلفّظ می‏ شود و وجود یونجه‏ زارهای شاداب و مفصّل‏ در این دو آبادی حکایت از استعداد به عمل آمدن یونجه می ‏کند . [ و سویز نزدیکِ بهمن آباد و مزینان ] )

مقدّمه در وجه تسمیّۀ آبادیهای خراسان ، تقی بینش ( 6 صفحه - از 385 تا 390  )

مجموعه زبان و ادبیّات ، یغما ، یادنامۀ یغما »  

 

اینجا « امبارگاه » یا « انبارگاه » است ، انبارِ کودِ حیوانی ، اینها را می­ بَرند در خویرها پَهن می­ کنند .

 

مثل اینجا ، که کودِ حیوانی در خَویر پَهن شده است .

 

این « جویِ نهال » است ، نهالِ فلفل ، که محصولش برداشت شده است .

 

اینها « خلَشه » است ، همان چوبهای باقیماندۀ نهالِ فلفل . برای تنور خوب است .

 

اینجا « سرِ برقِ جوی » است . جوی اصلی در میانِ باغ که از آن آب به خویرها قسمت / منشعب می­ شود . سر هر خویر ، دو سنگِ ثابت کار گذاشته می­ شود و بینِ آن دو سنگِ ثابت ، یک سنگِ متحرّک هست که با گذاشتنِ آن برق را می­ بندند و با برداشتنش برق را باز می ­کنند . برای بسته شدنِ برق ، مقداری خاک یا پارچۀ کُهنه هم لازم است تا دَرزها گرفته شود .

به جای سنگ این روزها از کِشُوْ استفاده می­ شود . که آبیاری با آن راحت ­تر است .

 

این « غال موش » است . سوراخی که موش کَنده و آب در آن افتاده و به جای آنکه زمینِ زیر کِشت آبیاری شود ، آب هرز می ­رود .

دنیای تزاحم یعنی همین !

موش در اینجا زندگی می ­کند او به کشاورز کاری ندارد ، در زیر زمین کانال می ­کَنَد ، تا کِرمهای داخلِ زمین به محضِ اینکه داخل کانال افتادند یا هنوز نصفِ بدنشان داخلِ زمین و نیمۀ دیگر در کانال آویزان شده ، موش شکار کند و شکمش را سیر کند . امّا آب به داخلِ آن غال / غار / سوراخ / کانال می­ افتد و کانال را بزرگتر می ­کُند ، یک وقت کشاورز متوجّه می ­شود که می­ بیند چقدر آب هَدر رفته است .  

چون آب در سوراخِ موش افتاده و خانه خراب شده ، موش فرار می­ کند ، کشاورز هم با بیل دنبالِ موش که او را بکُشد که چرا زمین مرا خراب کرده ­ای ؟!

موش هم زبان ندارد که بگوید : تو چرا مرا خانه خراب می ­کنی ؟ خانه ­ام را خراب کرده ­ای بس نیست ، جانم را هم با بیل می ­ستانی ؟

 

این ابزار « به جا گر » است با آن علفهای هَرز را « وَجین » می­ کنند ، هَرز که نه ، علفهایی که ما خواصِّ آنها را نمی ­دانیم یا اگر می ­دانیم جایشان اینجا نیست . پس هر علفی باید در جایِ خود باشد . ولی اینها خودرو هستند و سر بر می ­آورند که زندگی کنند امّا نمی ­شود . مثلِ همان سوراخِ موش !

 

درخت هم می­ میرد حتّی اگر کنارِ جویِ آب باشد ، هر چیزی یک عُمری دارد . آن وقت « ریشه » ­اش یک جا می­ ماند و

 

« تنه » ­اش یک جایِ دیگر ! البتّه این ریشه و تنه مرتبط با هم نیستند .

 

بعضی تنه­ ها برای « گَزَه » به کار می ­رود یعنی پایه و حَمایل برای درختانِ دیگر از جمله درختِ انگور .

درختِ انگور راحت رویِ این « گَزَه » ها « لَم » می­دهد یا « لمبر » می­ اندازد !

زمین شُخم می ­خواهد ، مَرز می­ خواهد ، آب می­ خواهد ، وَجین می­ خواهد و ... اگر رهایش کنی ،

 

مثل زمینهایی می­ شود که صاحبانش مُرده ­اند و وارثانش به آن رسیدگی نمی ­کنند .

 

آن موقع « زیل / خار » سبز می­ شود .

می ­گویند : اگر خار کاری sAمن ندروی ، خار را لازم نیست بکاری ، خودرو است ، خودش سبز می­ شود . شما وقتی چیزی به درد بخور نکاری ، ممکن است هر چیز به درد نخوری میدان پیدا کند تا سر برآورد !

این هم از درسِ امروز ! از باغ و صحرا و عکس و دوربین و گشت و گذار و تکنولوژی آموزشی و ...

ای فرومدیهایی که کارتان در فضایِ مجازی pastecopy  و forward شده ، کمی هم تولیدِ محتوا داشته باشید ، دست از این همه کارِ تکراری و بی­ محتوا بردارید ! می­ بینید از چه چیزهای ساده می ­توان برای فرومد مطلب تهیّه کرد !

حَنطال

حَندق / خندق / حَنطال / گودال

حیاطِ ما در فرومد کنارِ « کالِ دروازه » است ، یعنی من از کودکی با « کال » آشنا بوده­ ام .

 

« کال » چند معنا دارد :

ـ میوۀ نارس ، به قولِ فرومدیها « قِر / غِر »

ـ درختی است بی­ حاصل مثلِ سپیدار ، سپیدار اگر چوبش به درد می­ خورد ، درختِ کال تنه ­اش هم کَج و معوج است .

ـ « مَسیل » یا همان گُذرگاهِ سیل

شاید بدان دلیل به « گُذرگاهِ سیل » ، « کال » گفته­ اند چون معمولاً قابلِ کِشت و زَرع نیست ، زمین و زمان اجازه نمی ­دهد ، زمینش حاصلخیز نیست و اگر بوته ­ای هم در آن رویش کند ، در یورشِ سیل اَمان نمی ­یابد !

با « سیل » هم آشنایم ، با شُتُرَک زدنِ سیل ! آن وقتها به تماشایِ سیل می ­رفتیم . با اینکه گاهی در همین « کالِ دروازه » سیل می ­آمد ولی سیلِ « کالِ شهرستان » دیدنی­ تر بود . ما برای دیدنِ سیل به کنارِ کالِ شهرستان می ­رفتیم ، کالِ شهرستان بزرگ و پَهن بود ، آن وقت هنوز بر « گُذرِ سیل » خانه نساخته بودند تا کال را به سمتِ شهرستان هدایت کنند و هر بار که سیل می ­آید مقداری از پیشینۀ تاریخیِ ما را با خودش ببرد ! سیل حتّی در گودالِ دورِ شهرستان می ­اُفتاد و به ما می ­آموخت که دورِ این قلعه علاوه بر اینکه بُرج و بارو داشته ، خندق هم داشته تا دسترسی به آن آسان نباشد .

 گاهی بعضی از کوچۀ بالا هم برای دیدنِ سیلِ کالِ شهرستان می ­آمدند . سیلهای بزرگ اوّل در کالِ شهرستان بود ، بعد در کالِ حوض در کوچۀ بالا بعد در کالِ دروازه .

بعدها برای من این پرسش رُخ داد که : چرا در انتهای کالِ دروازه باغ هست و این سیل به میانِ باغها می ­رود و خرابی به بار می ­آورد ؟

یک سال سیل آمده بود و تیرهایِ منیدریها را تا « غالی خی  یَوو / غارِ خیابان » آورده بود که بعد منیدریها آمده بودند یک سرِ تیر را به پهلویِ خر می ­بستند و سرِ دیگر روی زمین می ­ماند در واقع به دو طرفِ خر دو تیر می ­بستند و بدین نحو تیرهایشان را به روستایشان باز می ­گرداندند . از وقتی « سدِّ شیخ حسن جوری » ساخته شده دیگر چُنین داستانی رُخ نداده است .

انتهایِ « کالِ شهرستان » و کالِ کوچۀ بالا « تَهِ باز » نام دارد . امّا تَهِ « کالِ دروازه » باز نیست ، بسته است !

واقعاً پیشینیان و نیاکانِ ما عقلشان نمی ­کشیده که در « گذرِ سیل » باغ درست نکنند و هر سال در مَعرضِ سیل و آسیبِ آن نباشند ؟!

این پرسشی بود که باید من که « آشنا با کال » و « آشنا با سیل » بودم بدان پاسخ می ­دادم . یعنی فکرم در جستجویِ پاسخِ منطقی بود . تا اینکه به این نتیجه رسیدم در گذشته­ های دور « کالِ دروازه » محلِّ سیل نبوده است ! دلایلِ من هم اینهاست :

1ـ انتهای « کالِ دروازه » بسته است و باغهای کشاورزی با درختانِ کُهنسال دارد . اگر انتهایِ این کال ، باز می ­بوده و سیل در آن جَرَیان می­ داشته ، قابلِ کِشت و زرع نبوده ، و اگر نهالی هم می ­کاشتند ، سیل آن را با خود می ­بُرد و به ثَمَر نمی ­رسید .  

2ـ از انتهایِ کال قدری بالاتر بیاییم به « غالی خی  یَوو / غارِ خیابان » می ­رسیم . طبقِ گفتۀ سالمندانِ روستا ، از بُرج شمالِ غربی باغِ عربشاه به طرفِ حیاطِ آقای میری دیوار و حصاری بوده و آنجا محلِّ آمد و شد نبوده ، محلّ رفت و آمد مردم ، « دروازه » بوده است . آن دیوار ، سوراخِ کوچکی داشته که بچّه ­ها می ­توانسته ­اند از آن عبور کنند . پس وجودِ دیوار در گُذرِ سیل هم منطقی نیست ، اصلاً در گُذرِ سیل دیواری نمی­ ماند .

3ـ از همان پایِ دیوار تا جای دروازه نشان می ­دهد که کالِ فعلی تپّه بوده متّصل به تپّۀ قبرستان و بعدها آن قسمت خاکبرداری شده یا سیل راهِ خودش را باز کرده است .

 

4ـ بالاتر که بیاییم چندین سال پیش جایِ پُل ، سیل « دیوارِ ساروجی » را نمایان ساخته ، این دیوارِ ساروجی که اکنون همسطحِ زمین و پایین­تر قرار گرفته به معنای آن است که دیوار به مثابۀ سدّی بوده و مانعِ ورودِ سیل بوده است . در نقشه ­ای هم از نزدیکِ شهرستان و مسیر همین دیوارِ ساروجی تا جای مسجد جامع به عنوان باروی قدیمی معرّفی شده است . یعنی روی همین جادّه که زمین سفت و سختی دارد .

در دیماهِ 1394 که برای لولۀ گاز کانال کَنده ­اند چون گُذر از آن دیوارِ ساروجی مشکل بوده ، مسیرِ کانال تغییر داده شده است . 

پرسشِ بعدی این است که : لااقل در این صد سالۀ اخیر که در کالِ دروازه هم سیل می ­آمده است چطور آن باغها دوام آورده­ اند ؟

اینجاست که ما به ارزشِ « حَنطال » پی می ­بَریم .

پایین ­تر از پُل یعنی بعد از همین دیوارِ ساروجی ، سمتِ شرق که الآن حیاط است ، حَنطال یا حَندق یا خَندق یا گودالِ بزرگی بود که وقتی سیل می ­آمد به آنجا می ­رفت . رو به روی آن هم یعنی دقیقاً جلوِ حیاطِ عمو حسینِ من و بالاتر از حیاطِ ما گودالی بوده که والدینم چند بار برای من نقل کرده ­اند : یک سال که آنجا پُر آب بود ما جلوِ حیاط نشسته بودیم یکمرتبه همۀ آب فروکِش کرد . ( شاید کاریزِ کُهنه یا راهِ زیر زمینی آنجا بوده که موجبِ فروکش کردنِ آبِ خندق شده است . )

بالاتر از پُل گودالی بود . گودالها معروف به نامِ افراد بود که ابتدا از آنجا ماسه یا خاکِ رُس برداشته بودند یا در آنجا زیرِ آوارِ آمده و مُرده بودند . سمتِ راستِ آن یک گودالِ بزرگی بود که تا مدّتها آب داشت . بالاتر از آن یعنی پایین­ تر از « چاه پمپاژ آبِ قناتِ خیرآباد ـ شهرستان » هم خندقِ بزرگی بود که ابتدا آب به آنجا می ­رفت بعد گودالِ پایین ­تر ، وقتی آن پُر می ­شد و آب پَس می ­زد به گودالِ پایین ­تر می ­آمد و همین­ طور تا آنها پُر شود سیل بَند می ­آمد .

بالاتر از همه « گَوِ خشکزار » بود که مردم از آن خاکِ رُس برای بنّایی یا خُشکه ( کفِ طویله ) می ­بُردند . 

این گودالها یا حَنطالها چه فایده داشت ؟

خُب جلوِ خرابی و آسیبِ سیل را می­ گرفت . آب جمع می شد و تا مدّتها آب برای مصرفهای مختلف وجود داشت . مردم گاو و اُلاغ خودشان را می ­آوردند و از آنجا آب می ­خوردند ، دخترها ظرفهایِ خودشان را برای شُستن به آنجا می ­آوردند ، برای گِلکاری هم از همانجا آب بر  می ­داشتند . آب که به تَه می ­رسید برای افرادِ بی ­بضاعتی مثلِ ما حُکمِ گچ را داشت که مادرم یک سال با همان تَه ماندۀ استخر ، سقف و دیوارِ خانه را سفید کرد . آن سال ، عید خانۀ ما سفید بود ! آب که خُشک می ­شد و لایه ­ها / لاوه­ ها سِفت می­ شد حُکم خِشت­های بزرگ را می ­گرفت و مردم آنها را برای دیوارِ باغ و بهاربندِ خود می ­بُردند و در واقع حَنطال که با گلِ و لایِ سیل مقداری پُر شده بود دوباره جا باز می ­کرد و آماده برای سیلِ بعدی می ­شد .

خُب این حنطالها مانع از آن می ­شد که سیلاب به باغهایِ مردم خسارت وارد کند .

گویا باغدارها هیچ وقت فکر نکردند که گرفتنِ این گودالها و خانه­ ساختن در آنجا چه بلایی بر سرِ باغ و مزرعۀ آنها می ­آورد !

مثلِ اینکه جلوتر وقتی دیوارِ و بارویِ دورِ روستا پُر شده کسی به فکرش نرسیده چه خطری روستا را تهدید می ­کند . اکنون گاهی سیل خانه و جانِ مردم را تهدید می­ کند ، تا به حال چند بار سیل به خانۀ مردم افتاده ، یک بار که یک « سواری پیکان » را سیل از بالا آورد و دَمِ پُل گیر کرد و آب به میانِ روستا زد ، مردم به مسجد نبیّ اکرم پناه آورده بودند !  

چند روزِ پیش ( 28 فروردین 1395 ) در فرومد سیل آمده ، در « کالِ شهرستان » و « کالِ دروازه » و « کالِ حوض » در کوچۀ بالا و کالهای این طرف و آن طرف ­تر ،

حتّی آبرفتهای داخلی مثلِ آبی که از تپّه ­های اطرافِ منبع آبِ شُرب سرازیر می­ شود یک سرِ آن به « گولی کیال » و یک سرِ آن از جایِ آرامگاه ابن ­یمین به سمتِ سرِ سنگ می ­رود .

سیلِ کالهایِ اطراف در جادّۀ « فرومد ـ کاهک » که نصفِ جادّه را خراب کرده ،

در جادّۀ فیروزآباد و شفیع آباد که به مزارع آسیب رسانده

و در داخلِ روستا هم جویِ قناتها و مزارع و ... را خراب کرده است .

سیل که می ­آید مردم می ­آیند به تماشا !

 

 تماشا از « مَشی » است یعنی « دیدن در حالِ راه رفتن » . فلسفۀ مشّاء که شنیده ­اید ، چون ارسطو در حالِ راه رفتن ، فلسفه می ­گفته است !

ممکن است در یکی از این رفتنها برای دیدن ، سیل تماشاچیان را با خود ببَرد !   

سیلی که از کوههای شمالی فرومد سرچشمه می ­گیرد تا به فرومد می­ رسد هر چه خاک و مَرتع و پوششِ گیاهی است با خود می ­بَرد ، در فرومد به باغها و مزارع و گاهی منازل سَرَک می ­کشد و آسیب می­ رساند و نهایت از فرومد که می­ گذرد باز هر چه پوششِ گیاهی است از سرِ راه بر می ­دارد و زمینها را شنزار می ­کند و سمتِ استربند و کلاته­ سادات را در پیش می ­گیرد در آنجا اگر به خانه ­ها آسیب نرساند ، مزارعشان را بی ­نصیب نمی ­گذارد . بعد راهی جادّۀ « تهران ـ مشهد » یا « شاهرود ـ سبزوار » می شود . جادّۀ را خراب و جانِ مسافران را به خطر می ­اندازد . تا اینکه برود در پَهندشتِ کویر و شوره ­زار لنگر بیندازد و نمَ نَمَک ! فرو رود .

آیا نمی ­خواهید فکری به حالِ این سیلِ خانمانسوز کنید ؟!

اعضای محترمِِ شورایِ اسلامی ، دهیارِ گرامی ، فرماندارِ محترمِ میامی ، استاندارِ گرامی سمنان و همۀ مردمِ خداجویِ این دیار ، سیل هر سال حادثه می ­آفریند !! نمی ­خواهید چاره ­ای بیندیشید ؟!

من یک پیشنهاد دارم : حنطالها را دریابید .

با نظرِ کارشناسی در جایی مناسبِ ، بالاتر از فرومد گودال بزنید ، تصویب کنید کسانی که ماسه برای فروش می ­آورند فقط از همان جاهای مشخّص ماسه بردارند ، در زمانِ مناسب یکی ـ دو هفته حتّی شده هر سال یک ماه با دستگاههای مکانیکی مثلِ لودر و ... همان قسمتها را خاکبَرداری کنید . آن وقت سیل که بیاید در همان « سیل بندها » می ­افتد و از سرازیر شدن به سمتِ فرومد جلوگیری می ­شود ، جلوِ فرسایشِ خاک گرفته می­ شود ، پوششِ گیاهی محفوظ می ­ماند ، آبهایِ جمع شده در خندق در زمین نفوذ می کند و قناتها بهره می ­بَرند ، جادّه هم خراب نمی ­شود .

آیا بهتر نیست ؟

صاحبانِ قناتها در این امرِ خیر شرکت کنند تا باغهایشان خراب نشود و قناتهایشان پُر آب­ تر شود .

محیطِ زیست و منابعِ طبیعی علاجِ واقعه را قبل از وقوع کنند . جلوِ فرسایشِ خاک و از بین رفتنِ پوششِ گیاهی و آسیبِ زیست محیطی را بگیرند .

مسئولانِِ راه و ساختمان و مسئولانِ جادّه ­های روستایی به جایِ « تعمیرِ جادّه ­ها و هزینه­ های گزاف بعد از خرابی » به فکرِ راهِ حلِّ بهتری باشند .

مسئولانِ پرداختِ خسارات ، جلوِ خسارت را بگیرید .

دهیار و فرماندار و استاندار در فکرِ آسایش و امنیّت خاطرِ مردم باشند و ...

اگر این پیشنهاد خوب نیست ، شما پیشنهادِ بهتری بدهید .

دریافت فیلم سیل کال شهرستان

دریافت فیلم سیل کال حوض

دریافت فیلم سیل کال دروازه

 

عکسها و فیلمهای مربوط به سیل 28 / 1 / 1395 را آقای اکبر عبّاسی برای خطّۀ فریومد / فرومد فرستاده است .

حوضِ عرّاف

« حوضِ عرّاف » در فرومد در کوچۀ شمالی مسجد جامع و بالاتر از « باغِ سنگی » در یکی از کوچه­ های شرقی کال حوض واقع شده است . این حوض از نهرِ رودبار پُر می ­شده و گویا بر همین مبنا کالِ بینِ نهر و حوض به « کالِ حوض » نامیده شده است .

با اینکه بینِ حوض و مسجدِ جامع که مظهرِ قناتِ بازار بوده فاصلۀ زیادی نیست این حوض بنا شده است .

یکی از حوض های کوچۀ بالا « حوضِ قاضی » است که اکنون اثری از آن نیست . « حوضِ عرّاف » هم ممکن است هیچ چیزی از آن نمانَد . شایسته است کوچه ­بالایی­ها آستینِ همّت بالا زنند و فکری به حالِ این حوضها بنمایند . حدّاقلّ حدودِ آن را با بلوک و آجُر ، یک متری دیوار کنند و تابلوی با عنوانِ « مکانِ حوضِ عرّاف » یا « مکانِ حوضِ قاضی » یا ... نصب کنند تا هم کارِ خیرِ پیشینیان از بین نرود و هم در آینده برای امرِ شایسته ­ای موردِ استفاده قرار گیرد . « حوضِ قاضی » مثلِ « مسجدِ قاضی » بیانگرِ پیشینۀ فریومد است همین طور « حوضِ عرّاف » .

راستی عرّاف به چه معناست ؟                                                                             

« زندگی باطل و عَبَثِ مردم او را به اندیشه می­ داشت : خور و خواب ، زن و جنگ ، غارت و تجاوز و هر چه در این حدود بود همة زندگی بود . کاهن و عرّاف ، شیخ و قبیله و چند طاغوت و گردنکش راضی باشند و دیگر از چیزی و کسی باکی نیست . »

تاریخ قرآن ، دکتر محمود رامیار ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ چهارم ، 1379 ، صفحۀ 45 .

 

همراه با نسیم در کوچه های فریومد

همراه با نسیم درکوچه­ های فریومد

فرومد سه محلّه معروف دارد : « محلّه بالا » ، « محلّه پَشند » ، « محلّه جِنان » .  

محلّه پَشند در لهجه و گویش محلّی ، محلّه پشندُوْ peshendov گفته می شود . یعنی محلّه پَشنداب . پَشنداب واژه دگردیسی شده « تَشتَنداب » است . تَشتَنداب ( تَشت  + اَندر + آب ) همان « ساعت آبی » بوده که در جریان آبیاری کاربُرد داشته است . احتمالاً صورت دگرگون شده این کلمه چُنین بوده است :  

  ( تَشتَنداب  » پَشتَنداب  » پَشنداب /  پَشندُوْ  » پَشَند  )

هنوز هم در فرومد آب با تشته خرید و فروش می­ شود و خانه­ های تشته ( سالم یا مخروبه ) در میانِ باغها آخرین نَفَسهای خود را می ­کشند ! تشته / طشته ؛ ظرفِ مسی کوچکی است که تَهِ آن سوراخی دارد ، آن را در ظرفِ بزرگ­تری که پُر از آب است قرار می­ دهند ، آب از سوراخ  واردِ ظرفِ کوچک می­ شود و پس از پُر شدن به تَهِ ظرفِ بزرگ­ تر می­ اُفتد که در این زمان می گویند تشته اُفتاد .

در فرومد هر تَشته یا فنجان گویا برابر 15 دقیقه است ، البتّه یک تَشته پُفی . یعنی یک بار که همان فنجانِ داخل تَشت پُر شود به اضافة یک پُف / فوت . پس 4 تشته پُفی باید معادل یک ساعت باشد . مدار آب متفاوت است می ­تواند بر مبنای هفته یا 12 یا ۱۴شبانه روز باشد .

[ از گزارش آقای آرش نورآقایی در سفر به خوارتوران استفاده شده است . ]

ابن یمین در سال 741 هجری در مثنوی کارنامه یکی از محلّه­ های فریومد را « کوی تشتنداب » می­ گوید :

چـو پرسیـدیش ای بــادِ سحــرخیـز ــــــــــــــــــــــــ به عــزم « کوی تَشتَنداب » بـرخیـز

دیوان ابن ­یمین ، ص 584

حکیم­ الدّین محمّد بن ناموس نیز در کتاب « حدائق الوثائق » نوشته است : « ... جمله باغی که در نُزهت ثانی اِرَم و در طیب مغارس بی ­نظیر عالَم است در کشتزار قصبه فریومذ که رَشک نمایِ بلدۀ طیّبه ، بل خجلت فزای جَنّت عالیه است ، محدّد جهاتِ او شرقاً فلان و جمله پنجاه استاخ آب از دو « کاریز جِنان » و « تَشتَنداب » که در این قصبه مذکوره جاری است و عبارت از آن هر دو قنات به « هر دو آب » باشد و در لطافت با کوثر در مجارات و با فرات در مبارات آید ... . ( سال714 هجری نبوی ) »

در همان کتاب « حدائق الوثائق » نوشته است : ( و امّا تعریف به « أَینَ » ، چُنانکه می­ نویسند که : « پاره ­ای زمین در کشتزار سبزوار » و آنچه اَعَمّ باشد در کتابت اَقدَم باشد ؛ « کقولک فی تعریفِ الانسانِ ؛ حیوانٌ ناطقٌ » و چُنانکه در حجّت نویسند : « در کشتزار فریومذ در محلّه تَشتَنداب در کوچه حامان گوش » )

پس حکیم­ الدّین در سال 714 و ابن­ یمین در سال 741 هجری ، یکی از محلّه ­های فریومد را « محلّه تشتنداب »  یا « کوی تشتنداب » می گویند .

ـ یکی از قناتهای فریومد / فرومد « هر دو آب » است ، « هر دو آب » البتّه نام یک قنات نبوده بلکه از به هم پیوستن دو قنات « هر دو آب » به وجود می­ آمده است . ( به « هر دو آب » هم در لهجه و گویش محلّی « هر دوو اُوْ » har dou ov  گفته می­ شود . ) :

( آبِ کاریز بازار + آبِ کوشک = هر دو آب )

کاریز بازار به قول مرحوم عبدالحمید مولوی ( شکافته آن از زیر مسجد جامع فریومد می‏ گذشته و اکنون بی‏ آب است. ) [ مجله : « یغما » خرداد 1353 ـ شماره 309 ـ ص 170 تا 174 ] این بی ­آبی موجب شده که عملاً مردم به همان یک قنات هم « هر دو آب » بگویند . امّا آن طور که حکیم­ الدّین فریومدی گزارش داده « هر دو آب » از به هم پیوستن دو قنات  « کاریز جِنان » و « تَشتنداب » به وجود می­ آید .

 ( کاریز جنان + کاریز تشتنداب = هر دو آب )             

البتّه « کاریز جِنان » که مظهر آن ، زیر « مسجد جامع فریومد » بوده اگر مستقیم به سمت جنوب جَرَیان پیدا می­ کرده عملاً مسیر کوچه جِنان را طیّ می­ کرده و در « بقلی­زار » یا « کوچه تَه / جلو مسجد سرپلی » به « تَشتنداب » می­ پیوسته اگر به سمت شرق می­ آمده در « سرحمّام / جلو مسجدصاحب­ الزّمان » ، « هر دو آب »  می ­شده است . آب تشتنداب هم عملاً در مسیر محلّه پشند است و زمینهای محلّه پشند و جِنان را آبیاری می­کند . پس این دو آب بعد از گذر از کوچه­ ها در چند نقطه با هم تلاقی داشته­ اند .

 نباید از نظر دور داشت که « آبِ بازار » اگر نه همیشه ، حدّاقلّ بعضی از روزها در قسمتی از « بازار » جاری بوده است . ابن ­یمین در سال 741 هجری قمری ، مجموعه اشعاری تحتِ عنوان کارنامه برای فریومد (خراسان ) در غربت سروده و نسیم صبح را مورد خطاب قرار داده است . او در خیالِ خود به همراهِ نسیم ، برای رفتن به محلّه­ هایِ مختلف فریومد و دیدن اشخاص ، از میان « بازار » عبور می­ کرده و دو باره به « بازار » بر می ­گشته است . مثلاً به نسیم می­ گوید : از « بازار » به « حصنِ قدیم » برو ، به چه کسانی سلام برسان و دوباره به « بازار » برگَرد . ابیاتی که در آنها کلمه« بازار » آمده است :

بدو خـدمت رسـان از من پس آنگـاه ــــــــــــــــــــــــ ســوی « بازار »بـردار ای صبـا راه

از آنجــا می­رو آسـان تـا به « بـازار » ــــــــــــــــــــــــ که راهی نیست چندان تا به «بازار»

وز آنجـا چــون دعــــا تبلیـغ کـــردی ــــــــــــــــــــــــ چنان خواهم که با« بازار » گـردی

وز آنجا رَجعتی کن ســوی« بازار » ــــــــــــــــــــــــ در آن رَجعـت مـکـن تأخیــر بسیـــار

دیوان ابن­ یمین ، ص 582 ، 583 ، 584 ، 587

افراد مسنّ گزارش از درختانِ توت و چنارهای بزرگ فریومد می­ دهند که با قطع شدنِ آبِ بازار خشکیده است . بی­ جهت نبوده که ابن ­یمین در « کارنامه » چند جا « جویبار » های فریومد را به « کوثر » و « درختان » کنـار جویبـارها را به « طـوبی » تشبیه کرده و یک جا روشن کرده که منظور او از « درخت طـوبی » ، « درختان چنار » است و یک محلّه فریومد « جِنان » نام گرفته . جِنان ؛ جمع جَنّت به معنای بهشتها و فردوسها و باغها و بوستانهاست .

نشـــان خـطّـه فــریــومـــد آن است ــــــــــــــــــــــــ کـه پنــداری بهشت جـاودان است

به هــر سـو جـویبـاری همچـو کـوثـر ــــــــــــــــــــــــ درختش را چـو طـوبی بر فلک سـر

نَشـــــاط افــــزا هــــــوا و آب در وی ــــــــــــــــــــــــ چـو بـوی میـگســار و سـاغَـر مـی

بهــارش راغهــــا پُـر لالــه و گُـــــــل ــــــــــــــــــــــــ خــزانش بـاغـهـا پُـر مـیــوه و مُـــل

نسیمش در خوشی چون بوی دلبر ــــــــــــــــــــــــ چــو اَنـفـــاس مسیحـــا روح­پَــــرور

چـو پرسیـدیش ای بــاد سَحَــرخیـز ــــــــــــــــــــــــ به عــزم « کوی تشتنداب » بـرخیـز

ز طَـرفِ جـــــویـبــــارش زود مـگــذر ــــــــــــــــــــــــ دمـی در چــار سوی او بـه سـر بَـر

نظــر در وی به هـر سـو تیـز بگمــار ــــــــــــــــــــــــ بهشتــی بینــی از انـواع اَزهــــــار

زِ نُـزهَـت هـمـچـو مینـــــو روح­پَــرور ــــــــــــــــــــــــ روان در پــای طــوبــی آبِ کـــوثــــر

نسیمش چـون دم عـــود و قَــرنفُـل ــــــــــــــــــــــــ نـــوا و بــرگ او  از سُنبُـــل و گُــــل

فَـغـــان برداشته قُـمـری بـه عَیُّــوق ــــــــــــــــــــــــ به سان عاشق اندر هَجر معشوق

مبـــادا  چـون  بـود  آهنـــگ راهــت ــــــــــــــــــــــــ بـه غـیــر از مـدرســه آرامـگـــاهـت

در و درگـــــاه  او  را  چـون  ببینــی ــــــــــــــــــــــــ بـدو گـویـی : مگــر خُـلــد بـرینی ؟!

بر اطـرافـش چـو کـوثــر جــویـبـاری ــــــــــــــــــــــــ چـو طــوبـی بـر سـر او هـر چـنــاری

دیوان ابن ­یمین ، کارنامه

« محلّه یا کوچه بالا » باید در نقطه مقابل « کوچه تَه » باشد . یعنی کوچه ­ای که در بالا و کوچه­ ای که در پایین و گُوْدی واقع شده ، این البتّه از نظر جغرافیایی است .

یکی دیگر از محلّه­ های فریومد « کوی ساباط » بوده است . « ساباط » همان « دالان » است ، کوچه ­ای که سرتاسر آن دالان است ، باد در آن می ­وَزد و « ساباد » است ! ( در لهجه و گویش فرومدی « سَباد » گفته می شود . یعنی جایی که در معرَض باد قرار دارد . ) سکونت مادر و فرزندان و برخی بستگان ابن ­یمین در همان  « کوی ساباط »  بوده ­است .

خُرامان رو به سوی «کوی ساباط » ــــــــــــــــــــــــ که آنجـا نَشـو می­ یـابنـد اَسبـاط

بزرگــــــــانِ مَحَلّــت را ســـراســـــر ــــــــــــــــــــــــ زِ مـن خـدمت رسـان و زود بگـذر

قــدم نِـه در ســــرایِ مـــــــادرِ مــن ــــــــــــــــــــــــ عـزیـز و مـهـربــان و غمخَـورِ مـن

وَز آنجــا ســویِ اطـفـالــم گــذر کُـن ــــــــــــــــــــــــ عـزیـزان را زِ حــالِ من خبــر کُـن

محمّـد را بپـرس از مـن فــــــــــراوان ــــــــــــــــــــــــ حسن را هم ببر درگیر چون جان

دیوان ابن­ یمین ، ص 587

گویا در آن زمان فریومد سه قلعه / حصار داشته است . « حصن شهرستان » ، « حصن قدیم » ، « حصن جدید » . از مجموع 294 بیت اشعارِ مثنوی کارنامه ، 94 بیت آن در باره « شهرستان » است . یعنی حدوداً یک ­سوم آن .

  بـرو اوّل به « شهــرستـان » خـــــرّم ــــــــــــــــــــــــ که بادند اهل وی ، پیوسته بی ­غم

پس آنگه جمله یـاران را که هستند ــــــــــــــــــــــــ به شهرستان ، در او خسرو پرستند

زِ مـن خـدمت رســـــان و راه بـرگیـر ــــــــــــــــــــــــ به فـریـومـد خُـــرام ای بـاد شبگیر

دیوان ابن ­یمین ، ص 587 و 582

به ره اندر یکی « حصن قدیم » است ـــــــــــــــــــــ که ساکن اندرو صَدری کریم است

دیوان ابن­ یمین ، ص 584

حکیم ­الدّین محمّد بن ناموس نیز در کتاب « حدائق الوثائق » نوشته است : « و حجّت اقرار این است : اقـرار کرد و اعتراف آورد که ... مرا هیچ حـقّ و نصیب نیست در جمله خانه در « حصن جدید » فریومذ که در سموّ درجات با سماکین در مبارات است و در علوّ درجات با علّیّین در مجارات ... . » 

از نظر منطقی هم « حصن قدیم » و « حصن جدید » در مقابلِ هم معنا دارد و تا قلعه جدیدی ساخته نشود به حصنِ اوّلی ، قلعه قدیم گفته نمی­ شود .  

گزارشهای زیر اشاره به وجود قلعه در فریومد دارد . اصطلاح مدرسه پو / پی / پشت « قلعه » برای فرومدیها آشناست . یا آنکه به « عمارت شهرستان » ، « قلعچه / قلعه کوچک » گفته می ­شد . در گزارشهای زیر به « قلعه » در داخل فریومد اشاره شده است .

عبدالله ابن لطف­ الله حافظ ابرو نوشته است : « در سال 807 هجری امیر سعید خواجه با احضـار لشکـرها و تهیّه اسباب و آلاتِ جنگ شتابان ... اهـالـى جاجرم را غارت و تاراج کرده متوجّه « فریومد » گشت . سکّانِ آن موضع و بعضى از حوالى آن پناه به « قلعه » برده بودند . چون لشکر بدانجا رسید ، جنگهاى سخت کردند . امیر سعید خواجه دست از جنگ بازداشت ، در بیرون قصبه فرود آمد و حکم فرمود تا باغاتِ آن مسلمانان خراب کنند و درختها را بزنند . لشکریان تَرکِ جنگ گرفته به خرابى مشغول شدند و بعضى درختهاى جوز را پوست باز کردند و تاکها را بریدن گرفتند . » ،

[ زبدة التواریخ ، حافظ ابرو ، محقّق / مصحّح : سیّدکمال حاج سیّدجوادى‏ ، انتشارات : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، 1380 ، مجلّد سوم : از ص 30 تا 31 ]

در « کتابچه شاهرود و بسطام » که به سال 1296 به سفارش اعتمادالسّلطنه نگاشته شده ؛ کربلایی حسین ده­ملّایی نوشته است : « قریه فُرومد ... بروجهای بسیاری دارد که بعضی خراب شده و برخی ریخته است و نشانه­های دیگر هست که از عمارات و بیوتات باقی است بعضی جاها می ­کَنَند که خاک آن را به اراضی ببرند علامت خانه و تنور و دیوار ظاهر می­ شود و خانه­ های رستمی در السنه خلق مشهور است  که آنجا را می­ کاوند و بعضی چیزها پیدا می ­کنند الآنه که مشاهده می­ کنی خیلی بنا بوده است و « قلعه » [ ­قلعه ­ای ] در وسط قریه از آن بناها هنوز باقی است که در ایّام ناامنی خلق به آنجا می­روند و بسیار استحکام دارد ، اطراف قریه هم از این قبیل علامات بسیار است . مُختصراً در افواه خلق کم کم فـرامـرز ، فُرومد شده است . »

حدوداً در سال 1252 خورشیدی ا . هوتوم شیندلر (  A . Houtum  _ Schindler  ) در سفرنامه خود نوشته است :  « در این فرومد یک « قلعه قدیم » دارد که در زمان فتحعلی­ شاه به واسطه تُرکمان ویران شده و یک خندق و چند برج تازه در زمان محمّد شاه ساخته شده است ... گویند که  « قلعه قدیم » از بنای فرامرز بن رستم بوده است و به این دلیل اسم مربوط به این ده باید فرامرز باشد ، ولی در تاریخِ قدیم اسم این ده فریومد نوشته است . داخل « قلعه » یک آب انباری بزرگ می­ باشد و در اطراف این ده آثار خندق و علامات دیگر بسیار دارد ... چند سال قبل از این پهلوی دروازه فرومد منـاره بزرگی بوده است که به پیر ماهور مشهور بوده ، این مناره افتاده و آجر این برای عمارت جدید به کار بردند . چند نفر بودند که می­ گفتند : این مناره را به جهت آجر مخصوصاً خراب کردند . » ،

[ سفرنامه خراسان ، به کوشش ؛ قدرت­ الله روشنی ، انتشارات توس ، تهران ، تیرماه سال 2536 ، چاپ دوم ، صص 169 ـ 171 ]

اگر شما هم چون ابن­ یمین همراه با نسیم در « خطّه فریومد / فرومد » گشته اید ، با نظریّات خود ، دیگران را از حظّ خود بهره­ مند کنید .

نیاز به تسطیح معابر

 

                                                                                                                           

آبسردکُنها