عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

امروز بیست سوم شهریور 1397

وفات شیخ صدرالدّین حموی استاد حکیم الدّین فریومدی

سیّد مهدی میری

آقای سیّد مهدی میری ـ مدیر کُلّ بیمۀ ایران ( استان خراسان رضوی )

امروز 20 اردیبهشت 1397

کُشته شدن خواجه علاء الدّین محمّد فریومدی ـ وزیر خُراسان

امروز 20 اردیبهشت 1397

کُشته شدن خواجه علاء الدّین محمّد فریومدی ـ وزیر خُراسان

به مناسبت درگذشت مرحوم ضیایی

سیّد رضا ضیایی

سبز مثلِ چنار

 

شب یازدهم ماه رمضان 1434 قمری برابر با 28 / 4 / 1392 خورشیدی جلو دربِ خانه ­اش ایستاده ­ایم ، بر سردربِ خانه ­اش آیه «بسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» حکّ شده است . پس باید این آیه را زمزمه کرد و وارد شد . حسن نهضتی از قبل با یکی از فرزندانش هماهنگ کرده ، یعنی منتظرند . حسن خودش و مرا معرّفی می ­کند . من به گونه ­ای که بهتر بشناسد خودم را معرّفی می ­کنم : من نوه صفرعلی هستم ، پسرِ حسن صفرعلی . می ­گوید : می­ شناسم . همسایه باغ بودیم . راستی را ! باغِ پدر یا پدر بزرگِ من در صحرای علی­ عینو / علائیّه فرومد با باغ پدرِ ایشان دیوار به دیوار هم است . از درختِ انجیرش یاد می ­کند . او امّا اجدادِ خودش را این گونه نام می ­بَرد :

من سیّد رضا فرزندِ سیّد ابراهیم فرزندِ سیّد محمّدعلی فرزندِ سیّد رضا فرزندِ سیّد میرزا فرزندِ سیّد .

چنار سیّد که در ضلعِ جنوبِ شرقی شهرستان بود و در روز « سیزده به در » سیّدها آنجا جمع می ­شدند از همان سیّد بوده است .

پس شجره­ نامه این سیّد به شجره چنار می ­رسد ، سرسبز و دامن­ گُستر تا دیگران در سایه ­اش بیاسایند .

 

سیّد رضا متولّد 1317 خورشیدی است و تا 12 ـ 13 سالگی در فرومد بوده ، تا سالِ سوم در مدرسه حیاطِ نو ( سر حمّام ) درس خوانده ، ادامه ­اش را در مدرسه پُشت قلعه ، که بعد خان آن را به برادرش سردارآقا فروخته . سالِ ششمِ ابتدایی را که به پایان رسانده ، راهی مشهد شده و در مدرسه میرزا جعفر ( دانشکده رضوی کنونی ) برای تحصیلِ دروسِ حوزوی رَحلِ اقامت افکنده ؛ چند تن از همدوره ­ای­ های فرومدی ­اش اینها بوده ­اند : حاج حسین همّتی ، شیخ رضا تُرک ( دقیقی ) ، شیخ ابوالقاسم مرادی ، شیخ محمّد مدّاحی ، شیخ حبیب ­الله عزیزی ، شیخ علی کلانتریان / قُدسی که در راهپیماییهای مشهد شهید شده و ... 

4 سال در مشهد پای درسِ حُجّت هاشمی ، مهدوی دامغانی ، مروارید و ... شاگردی کرده و در سال 1332 آخِر دولتِ مصدّق در 16 ـ 17 سالگی راهی دیارِ نجف شده است . « شیخ حامد » در نجف او را از رفتن به سامرّاء منصرف می ­کند و نامه ­ای برای « شیخ محمّد عزیزی » می ­نویسد تا با خودش به نجف ببرد ، « سیّد رضا » با نامه شیخ حامد واردِ حُجـره همولایتی­ اش ، شیخ محمّد عزیزی صاحبِ تفسیرِ « الجدید فی تفسیر القرآن المجید » می­ شود ، یک ماه بعد برای خودش حُجره ­ای تهیّه می ­شود .

دو تن دیگر از همولایتی ­های همدوره­ اش در نجف « شمس ­الدّین واعظی » و « نورالدّین واعظی » فرزندانِ شیخ حامد هستند . مدّت تحصیل و تدریس­ اش در نجف 20 سال طول می ­کشد . طبیعتاً ازدواجش هم در نجف رُخ می ­دهد .

در مدّتی که در نجف بوده ، دو تن از فرومدیها ( حاجی خسرو و حاجی عابدین ) در راه برگشت از مکّه برای دیدنش به مدرسه قوام الدّین شیرازی می­ روند و برای دیدنِ دو نفر هم او به مسافرخانه آنها می ­رود ( سیّد غلامحسین و علی میدی خو / مهدی خان ) منظورش مرحوم سیّد غلامحسین حسینی و مرحوم علی قلیچ است . می­ گویم : « علی میدی خو » پدر بزرگ من است ، آن موقع مادرم با پدر و مادرش به کربلا آمده ­اند .

در سال 1349 به ایران می ­آید و در تهران ساکن می شود البتّه « شیخ محمّد تقی » از اهالی میامی و از دوستان سیّد رضا نامه ­ای در معرّفی او ، برای آیت الله العظمی شاهرودی می ­نویسد و این موجب می ­شود که مدّتی با ایشان همکاری کند بعدها یکی از دوستانش به او می ­گوید : « من می­ خواهم به مشهد بروم چند روزی به جای من امام جماعتِ مسجد باش » با پذیرش آن می ­فهمد که این بهانه بوده تا او را در آن مسجد ماندگار کنند . بنابراین او 20 سال در تهران « مسجد امام حسین » در قُلهک امامتِ نمازِ جماعت را بر عُهده می گیرد و پاسخگوی مسائلِ شرعی مردم است .

سیّد رضا بعضی مطالب را نمی ­گوید باید از زبانش علّت ترکِ امام جماعت و آمدن به مشهد را بیرون کشید . تا بگوید : « ... ؟! »

در سال 1369 راهی مشهد می­ شود . و مدّتی در دفتر آقای مصباح ممتحن می ­شود . به قولِ خودش این ممتحن بودن ... !

 

اوّلین کتابش به نامِ « اختلافِ فتوا از چیست ؟ » در قم منتشر شده ، رساله « نماز جمعه » ایشان در دستِ چاپ است و چند کتابِ آماده چاپ هم دارد . «غنا در اسلام » ؛ «تفسیر علی ابن ابراهیم قمی ( در 4 مجلّد )» ؛ «شرح زیارت جامعه کبیره ( در 4 ـ 5 مجلّد ) »

 
 

و تفسیری در دستِ نوشتن دارد به مثابه تفسیر البُرهان که قصد دارد در آن روایاتِ تفصیلی ، تأویلی و تنزیلی مشخّص شود .

سیّد رضا علاوه بر فرزندان روحانی / کتابهایش ، فرزندان جسمانی هم دارد که هر کدام به مثابه شاخه چناری ، سایه ­گُسترند تا آن «چنارِ سیّد» هنوز سر بر آسمان و ریشه در زمین داشته باشد . راستی را ! که برای فرزندانش هم درس معلّم زمزمه محبّت بوده است .

درس مـعـلّـــــم ار بُـوَد ، زمـــــزمـه محبّتـی .......... جمعه به مکتب آورد ، « طفلِ گُریزپای » را

 

بعضی کشاورزان فرومدی که گندم یا جُوْ می­ کارند فرزندانشان که در شهرهای دیگر هستند با هم هماهنگ می ­کنند و در فصلِ برداشتِ محصول ، به فرومد می ­آیند تا در دِروْ و خرمنکوبی و آوردنِ کاه و گندم یا جُوْ به پدرشان کمک کنند . یکی از دوستان یک بار می­ گفت : پدرم راضی نیست که من به جای رفتنِ خودم به فرومد ، پول بدهم تا کارگر بگیرد بلکه حضورِ خودم و کمک و همراهی کردنِ من برایش مهمّ است !

سیّد رضا ضیایی محصولش را کاشته ، جمع و برداشت کرده و به خرمن ریخته ، نیاز به کوبیدن دارد تا کاه و گندم از هم جدا و راهی کُندی / کندوها شود . اکنون نوبتِ فرزندانش شده تا او را یاری رسانند . این کتابها محصولِ یک عُمر تلاشِ سیّد رضا ضیایی است ! اگر محصولش دیم باشد و آبِ کافی نخورده و گندمهای پُر مغز نداشته باشد ، کاه که دارد ! همّتش که ستودنی است ، خلاصه ­ای از آن که قابلِ عَرضه کردن هست ؟ نیست ؟! احسانِ به والدین حُکم می ­کند ، قبل از آنکه دیر شود ، فرزندانش آستینِ همّت بالا زنند .

در تاریخ دوم مهر 1392 مطلبِ بالا را برای فرزندش محمّدعلی تلفنی خواندم . گفت : مقداری را تایپ و ویراستاری و چاپِ کتاب « نماز جمعه » را هم پیگیری کرده­ ایم ولی هزینه می­ خواهد .

احکام و آداب نمازجمعه

 

نُکته : از مرتبه قبل ( 28 / 4 / 1392 ) سرپوشِ خودکار جا مانده بود ، آن را در یکی از طبقاتِ قفسه گذاشته ، بلند می­ شود می ­آورد . می ­گویم : این سرپوش ارزشی ندارد ، حالِ شما مهمّ است ، مرا به یادِ داستانِ امام سجّاد می ­اندازد .

می ­گوید : « نَخ » !

می ­گویم : بله . همان که امام سجّاد نَخی از لباسش کَند و به طرفِ مقابل داد تا در اِزای قَرض آن را نگه دارد . مهمّ آن دقّت و مُراقبه است . 

 


ادامه مطلب

معرّفی مختصر فریومد / فرومد

 

فریومد / فرومد

مهدی یاقوتیان ـ کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث و پژوهشگرِ تاریخ محلّی

myaghoutian@yahoo.com

« فریومد » نامِ قبلی و قدیمی روستای « فرومد » بوده است . این روستا در مرزِ استانِ خُراسانِ رضوی و استانِ سمنان قرار دارد .

قدیمی ­ترین مطلبی که دربارۀ فریومد / فرومد مطرح شده ، « سـرو فریومد » است . کتابِ تاریخ بیهـق ( که در قرنِ ششم هجری نوشته شده ) بدان اشاره کرده و در آنجا گفته است : این سَرو 1691 سال یعنی 17 قرن قِدمت داشته که به دستِ زرتشت کاشته شده است ، از قرنِ ششم تا کنون نُه قرن گذشته یعنی می­توان گفت : پیشینۀ این روستا حدّاقلّ به 25 الی 26 قرن قبل بر می ­گردد . سَرو فریومد و سَرو کِشمر / کاشمر هر دو به دستِ زرتشت کاشته شده ، سَرو کاشمر بُریده و سَرو فریومد سوزانده شده است .

دومین مطلب گذرِ امامِ هشتمِ شیعیان از فریومد در مسیرِ هجرتِ تاریخی خود می­باشد که برای فرومدیها شَعَف ­اَنگیز است .

 

سومین مطلبِ تاریخی « مسجد جامع فریومد » است ، گر چه بسیاری از نقوش و کتیبه ­های آن از بین رفته امّا هنوز از پسِ قرنها پابرجاست ، ساختِ مسجدِ جامعِ فریومد به دورۀ سلجوقیان یعنی قرنِ ششم باز می­ گردد و بعضی آن را تا قرنِ دوم هم جلوتر بُرده­ اند چون شبیه مسجدِ جامعِ شیراز است که در قرنِ دوم به دستِ عَمرو لیث ساخته شده است . برخی آن را آتشکده دانسته ­اند که بعد تبدیل به مسجد شده است .

چهارمین اثرِ تاریخی که اکنون تَلّی خاک از آن برجای مانده ، مخروبه ­های قَلعه و عِمارتِ شهرستان است ، که به دستِ علاء الّدین محمّد وزیر در قرنِ هشتم ساخته شده ، در قرنِ هشتم فریومد مرکز ِایالتِ خُراسانِ بزرگ بوده است .

پنجمین اثرِ تاریخی ، خانقاه فریومد است ، از خانقاه چیزی بر جای نمانده ، بلکه محلّه ­ای بدین نام است امّا خوشبختانه وقفنامۀ مکتوبِ آن در کتابِ « حدائق الوثائق » نوشتۀ حکیم ­الدّین محمّد بن علی النّاموس خواری فریومدی موجود است . در قسمتی از این وقفنامه آمده است :

و بَعدَما که این بُقعه را بر زُمرة زُوّار و فِرقِة فُقراء و رَفَقة ابناء السّبیل وقف گردانید ، جهتِ اطعامِ طوائفِ اُمَم ، عَلی تَفاوُتِ مَراتِبِهِم و تَبایُنِ مَذاهِبِهِم . حالیا املاک که بارز می­گردد در این مواضع مذکوره بر این بُقعة متبرّکه وقف کرد و چون محبّتِ اولادِ رسول ـ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ ـ سراپای وجودِ مبارکِ او را مزیّن گردانیده است و با اجزا و اعضای او ، کَالدَّمِ وَ اللَحمِ در آمیخته ، شرط فرمود که ؛

* خادمِ این خانقاه تابعِ اهلِ نبی و معتقدِ شیعۀ امیرالمؤمنین علی ولیّ ـ عَلیهِمُ الصّلوة وَ السَّلامُ ـ باشد .

* و از سرِ کَرَم بی­نهایت و اِنعامِ بی­منّت لفظِ مبارک راندند که هر چه بدین بُقعه فرود آید ـ عَلی اَیِّ مَذهَبٍ یَکونُ مِنَ المَذاهِبِ الاِسلامِیَّةِ ـ مدّت مُقام بی­شرط ثَلاثَةِ اَیّام او را اِطعام کند . لا یَقتُرُ وَ لا سَرَفَ و اِن کانَ لا بُدَّ مِنَ الطَّرَفَینِ فَالسَّرفُ فَاِنَّهُ اَولی بِالشَّرَفِ .

این جملات یادآورِ سخن ابوالحسن خرقانی است که گفته است : هر که بر این سَرای درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید ، آن را که در نزدِ خدای تعالی به جانی اَرزد در نزدِ بوالحسن به نانی ارزد .

هر تَن که خدای را به جـانی ارزد

بایـد که تـو را نیز به نـانـی ارزد

از لطفِ تو گر غَمزده ­ای شـاد شود

نـزدِ خِـرَد این مُلک جهـانی ارزد

دیوان ابن ­یمین ، ص 669

 

ششمین اثرِ تاریخی را می­توان آرامگاهِ ابن ­یمین فریومدی قطعه­ سَرای معروف بر شُمرد . تعمیرِ این آرامگاه به سالِ 1353 خورشیدی بر می ­گردد امّا خودِ این شاعرِ قطعه ­سرا زاده شده به سالِ 685 و درگذشته به سالِ 769 هجری قمری است . به گفتۀ دولتشاه سمرقندی در « تذکرة الشّعراء » ، ابن ­یمین در صومعۀ پدرش دفن شده است ، پس این آرامگاه نشانِ از دو شاعرِ فریومدی دارد . پدرِ ابن­ یمین ، محمّد طُغرایی در سالِ 722 در فریومد درگذشته و صاحبِ چند کتاب است که نسخه­ های خطّی آن در حالِ آماده شدن برای انتشار است .

دو مزار هم در فریومد هست که یکی وابسته به همان خانقاه و دیگری مرتبط با ساداتِ زُباری است ، یعنی فرزندانِ مُحدّث ابویعلی زید که از فریومد به اصفهان رفته و در آنجا درگذشته ، آرامگاهِ شاه زید یا امام زید در اصفهان مُنتَسب به اوست .

خاندانِ زنگی فریومدی به پنج نسل وزیر بوده ­اند ، علاء الدّین محمّد و پدرش عماد الدّین محمّد و محمود و طاهر زنگی فریومدی و علاء الدّین هِندو و چند تَنِ دیگر .

علاء الدّین محمّد به دستِ سربداران به قتل رسیده ، یعنی فریومد از درگیری سربداران که در حَوالی باشتین است بی ­نصیب نبوده ، شیخ حسن جوری از همان حوالی به سبزوار آمده و با شیخ خلیفه که در مسجد سبزوار به دار آویخته شده همداستان گشته است . آرامگاهِ شیخ حسن جوری نیز در 12 کیلومتری فرومد یعنی میرعَلَم و فیروزآباد است .

دانشمندانِ فریومدی بسیارند ، حوزۀ علمیّۀ عمادیّه در کنارِ مسجدِ جامع ، محلِّ نَشو و نمای دانشمندان و نوشتنِ کُتبِ تفسیر و سایرِ علوم بوده است . حکیم ­الدّین فریومدی در قرنِ هشتم در فریومد دار الحَدیث تأسیس کرده است .

 

بیمارستانِ فریومد که دکتر شریعتی دوبار در مجموعه آثارش بدان اشاره کرده و به استنادِ آن گفته ، در قرنِ هشتم دختران پرستار و نِرسینگ بوده ­اند و شروعِ پرستاری از جنگِ جهانی اوّل توسّطِ خانم نایتینگِل نیست ، مربوط به اسلام و فرهنگ شرق و نمونه­هایی مانندِ بیمارستانِ همین روستاست .

 

تفسیر الجدید را شیخ محمّد عزیزی / سبزواری از همین روستا نوشته که در بیروت در هفت مجلّد منتشر شده و یکی از مراجعِ کنونی پایگاه علمی نجف آیت ­الله العظمی شمس ­الدّین واعظی زادۀ همین روستاست . موطنِ اصلی پدرش شیخ حامد و پدرانش نیز در همین روستا بوده است .

حکیمان و دانشمندانِ فریومد / فرومد

سیّد اجلّ ابویعلی زید ( محدّث ) ، سیّد اجلّ فخرالدّین ابوالقاسم علی ( رئیس ) ، سیّد اجلّ عزّ الدّین ابویعلی زید ( رئیس ) ، فخر الدّین حسین ، الحکیم یحیی بن محمّد الضیائی الفریومدی ( شاعر ) ، الحکیم ابوالعلاء حمزة بن علی المجیری ( شاعر ) ، الحکیم تاج الحکماء الموفّـق بن مظفّـر القـوامی ( شاعر ) ، ناصح الدّین ابراهیم بن على النظام الکاتب البیهقى ( نویسنده ) ، حکیم الدّین محمّد بن علی النّاموس الخواریّ الفریومدی ( نویسنده ، محدّث ، عارف ، صاحبِ کتابخـانه و دارالحدیث فریومد ) ، قطب ­الدّین امیر حیدری ( عارف ) ، علی حیدری ، یمین ­الدّین سیّد حسن ، شیخ بدر الدّین معرّف ( عارف ) ، امیر یمین­ الدّین الطغرائى الفریومدى ( شاعر ) ، محمـود بن یمیـن ­الـدّین / ابن ­­یمین ( شاعر و نویسنده ) ، مجتهد حسین ( فقیه مدرسۀ عمادیّۀ فریومد ) ، مسعود کافی ( مدرسۀ عمادیّه ) ، مدرّس شمس ­الدّین ( مدرسۀ عمادیّه ) ، نایب فریومدی ( نویسندۀ ذیلِ مجمع الانساب ) ، محمّد بن حبیب‌ الله سبزوارى نجفى / عزیزی ( مفسّر قرآن ) ، آیت ­الله شیخ حامد واعظی ( مدرّس ) ، آیت ­الله شمس ­الدّین واعظی ( فقیه / نجف ) ، آیت ­الله سیّد رضا ضیایی ( نویسنده ) ، ... 

حاکمان ( خاندانِ زنگی فریومدی که چند نسل وزیر بوده­ اند . )

خواجه عزّ الدّین طاهر فریومدی ( نیابتِ مطلقِ حکومتِ خراسان و مازندران )

فرزند طاهر : صاحب اعظم وجیه ­الدّین زنگی الفریومدی ، ( وزیر و مستوفى خراسان )

فرزندان وجیه­الدّین : نظام ­­الدّین یحیی ، عزّ الدّین طاهر ، خواجه علاء الدّین هندو ( وزیرِ کرمان )

خواجه جلال ­الدّین بایزید ( واقفِ خانقاه فریومد ) ، بهاء الدّین زکریّا ، تاج ­الدّین محمود

فرزندانِ تاج ­الدّین محمود : خواجه عماد الدّین محمّد ( وزیر و واقفِ خانقاهِ سلطانیّۀ زنجان ) ، خواجه نجم ­­الدّین خضر

فرزند عماد الدّین محمّد : خواجه علاء الدّین محمّد ( وزیرِ خراسان )

خواجه وجیه­­ الدّین زنگی ، جلال ­­الدّین محمود ، غیاث ­الدّین بن علی فریومدی ( نایب ) و ...

نگاهی به محصولاتِ فرومد

 

فلفل از محصولاتِ صادراتی فرومد است . دربارۀ فریومد سخن بسیار است ، می ­توانید به وبلاگ « خطّۀ فریومد / فرومد » مراجعه کنید .

برخی از محصولاتِ فریومد در تاریخِ بیهق این گونه معرّفی شده است :

در دیهِ ششتَمَد آبى [ گُلابی ] باشد شیرین گران­سنگ که مدّتى بتوان نهاد که خلل نپذیرد ، و انجیرى باشد زردِ لطیف چُنانکه از لطافت خشک نتوان کرد و انجیرِ سفید و زردِ فریومد خشک توان کرد .

در دیه فریومد انجیرِ سُرخ و انجیرِ زرد خیزد چُنانکه خشک کنند و در کتابِ قانون آورده است که بهترین انجیرها و موافق ‏تر با طبعِ مردم انجیرى بود که اوصافِ آن در انجیرِ فریومد موجود است و آنجا کاریزهاى آب بسیار است و هواى سَهلى و جَبلى دارد ، میوۀ آن به غایت موافق بود ، و از تناولِ آن امراض کم­تر تولّد کند .

در فریومد و حدودِ آن خَلیّه مُنج اَنگبین [ کَندوی زنبورِ عَسَل ] باشد و عسلى به غایتِ کمال چُنانکه در دیگر نواحى نیشابور مثلِ آن نیست .

تاریخ بیهق ، ص : 278 ـ 280

نانِ محلّی فرومد

 

کلوچۀ فرومد

آش جوش­بره و آش وَبُرده ( رشته ) 

 

 

علف خرس ( زالزالک )

این معرّفی به درخواستِ شرکت تعاونی توسعه عمران دهستان فرومد

برای ارائه در محلّ دائمی نمایشگاه‌ های بین‌المللی تهران ( دیماه 1395 ) نوشته شد .

ابویعلی زید ( فریومد ـ اصفهان )

 فریومد و اصفهان مثلِ یاقوت و مرجان

آقای دکتر عبدالرّحیم قنوات استادِ تاریخ دانشکدۀ الهیّات دانشگاه فردوسی مشهد در وبلاگِ خود به نام « ماهروز » وبلاگِ « خطّۀ فریومد / فرومد » به مدیریّت مهدی یاقوتیان و وبلاگِ « تاریخِ مردمِ اصفهان » به مدیریّت دکتر عبدالمهدی رجایی را موردِ تحسین قرار داده و از نظم و دقّت و پُشتکارِ و کار محقّقانۀ مدیرانِ این دو وبلاگ ستایش کرده و آنها را سپاس گفته است . دکتر قنوات تا کنون چند بار این کار را کرده و یک مطلب هم در موردِ درختِ سرو فریومد نوشته است . دکتر قنوات تاریخ می ­خواند ، تاریخ می ­داند و کار سختِ تحقیق و پژوهش را می ­فهمد برای همین گاه گاهی خدا قُوّتی می ­گوید . مثلِ بعضی از فرومدیها نیست که از این کار بُخل می­ ورزند ، یا ... وبلاگ را نگاه می ­کنند ، مطلبی یا عکسی را برای خودشان بر می ­دارند ، سپاسگزاری که نمی ­کنند هیچ ، آن مطلب را وقتی در وبلاگ یا تلگرام یا ... درج می­ کنند به نامِ خودشان درج می ­کنند ! من هم از ایشان سپاسگزارم که با این کارش فرقِ گذاشته است بینِ یاقوت و سنگِ خاره ! و باز می ­شناسد یاقوت را از خَزَف !

مدّتهاست دوست داشتم در بارۀ قرابتِ فریومد و اصفهان مطلبی بنویسم و آن را گذاشته بودم برای وقتی که از نزدیک « بُقعۀ شاه زید اصفهان » را ببینم . کنار هم قرار گرفتن دو وبلاگ « خطّۀ فریومد و تاریخِ مردمِ اصفهان » در « ماهروز » مرا بر آن داشت تا در خیالِ خود همگام با ابویعلی زید از فریومد تا اصفهان بروم .

سیّد اجلّ ابویعلی زید

 السّیّد الرئیس الأجلّ ابویعلى زید بن السّیّد العالم على بن محمّد بن یحیى العلوى الحسینى الزبارة الفریومدى

از خاندانِ نقابت و بزرگى بوده است ، و مَفاخرِ او و آباى او در کتابِ لُباب الانساب بیاورده ‏ام و او سیّدى مُتنعّم و مُتجمّل بوده است و با مُرُوّتِ تمام و مَسکنِ او دیه فریومد بوده است و او را در آن حدود اَملاکِ بسیار بوده است و او روایتِ‏ِ احادیث از سیّد ابومنصور ظفر کند و حاکم ابوالقاسم جنکانى خدا که مُحَدّثِ خراسان بود به دیه فریومد انتقال کرد و نیشابور را وداع کرد و از این سیّد احادیث سَماع کرد . و از مَسموعاتِ این سیّد است بدان روایت که سیّد ابومنصور روایت کند ... از رسول صلّى اللّه علیه انّه قال :

مَن سَمِعَ مِنّا حَدیثاً فَبَلَّغَهُ کَما سَمِعَهُ فَاِنَّهُ رُبَّ مُبَلِّغٍ اَوعَى مِن سامِعٍ .

و چُنین روایت کنند که چون فرزندِ او سیّد اجلّ فخرالدّین ابوالقاسم على از قرارِ مَکین به عالَمِ تکوین آمد او به دیه فیروزآباد بود ـ روى به حضرتِ عراق داشت به اصفهان ـ و عُمرِ او به مُعتَرک المَنایا رسیده بوده ، چون بشارتِ این مولود به سَمعِ او رسانیدند ساعتى تفکّر کرد ، پس از فوارّۀ دیده اشک بر رُخسار راند و گفت : دیروز که من به فرزند حاجتمند بودم حقّ تعالى تقدیر نکرد و فردا که این طفل به پدر حاجتمند بُوَد من نباشم ، و الفال على ما جرى ، در این سفر در اصفهان دنیا را وداع کرد و به رحمتِ حقّ تعالى پیوست فى شهور سنة سبع و اربعین و اربعمائه [ سال 447 ] .

[ تاریخ بیهق ، ص 186 ـ 187 ]

و أبویعلى زید بن علی بن محمّد بن یحیى بن محمّد بن أحمد بن محمّد بن عبد الله زبارة حدث عن السّیّد الأجلّ أبی منصور ، فکان یسکن قریة فریومد و لَه أمالی حسنة و روایات صحیحة .

قال الحاکم أبوالقاسم الحسکانی : أنه أقمت عنده بفریومد مدّة و قرأت علیه .

[ لباب الأنساب والألقاب والأعقاب ، 1 / 50 ، أبوالحسن ظهیرالدّین علی بن زید البیهقی ، الشهیر بابن فندمه ]

« اَمالی ؛ مجموعۀ حدیثی است که شیخ حدیث ( استاد ) در مجالسِ متعدّد آن را املاء فرموده باشد ... و از این رو آن را مجالس نیز نامند . امالی از نظرِ قوّتِ اعتبار و دوری از احتمالِ سهو و نسیان نظیرِ اصل است ... . »

[ تاریخ حدیث ، کاظم مدیر شانه­ چی ، سمت ، چاپ اوّل ، پاییز 1377 ، ص 188 ]

ابویعلی زید فریومدی ـ اصفهان

ابویعلی زید فریومدی ـ اصفهان 

ابویعلی زید فریومدی ـ اصفهان

ابویعلی زید فریومد ـ اصفهان

 

آیت الله شمس الدّین واعظی

 آیت الله واعظی در تابستان 1378 یکی ـ دو ماه در فرومد در منزلِ نوۀ خواهرش [ آقای اکبر عشرتی ] بود و در مسجدِ نبیِّ ­اکرم (ص)  نمازِ جماعت اقامه می ­کرد ، یک بار برای حلِّ مشکلی همراهِ مادرم به نزدِ ایشان رفتیم ، جلو دربِ حیاط آمادۀ رفتن به جایی بود که نرفت ، به خانه برگشت تا حـرفِ ما را بشنود ، به جهتِ نسبتِ فامیلی ، مادرم را نوۀ عمو خطاب می ­کرد .

در خاطراتم نوشته ­ام که روزِ دوشنبه 1 / 6 / 1378 در حسینیّۀ محلِّ پشندِ فرومد در نمازِ جماعت به امامتِ ایشان شرکت کرده­ ام .

در تاریخِ 19 / 8 / 1390 نامه ­ای به ایشان نوشتم که توسّطِ جناب نجم­ الدّین سعیدی در نجف به دستِ ایشان رسیده و پاسخِ آن را به بعد موکول کرده بود و گفته بود اگرچه در سایت اشاره ­ای به فرومد نشده امّا اِبایی از فرومدی بودنم ندارم .

بر این مبنا مطالبِ ذیل در بارۀ فرومدی بودن آیت ­الله شمس ­الدّین واعظی به استنادِ اسنادِ موجود و خاطراتِ مردم ثبت می ­شود .

شیخ حامد واعظی در تاریخِ بیستم اردیبهشت ماه 1310 از راهِ خانقین به وطنِ اصلیِ آبـاءِ خود ، ایران می ­آید و در فرومد که از تـوابـعِ شاهرود و محلِّ سکونتِ سابقِ پدرش بوده ساکن می­ شود و به وعظ مردم می ­پردازد ، در فـرومـد با خانمی به نامِ « خدیجه » خواهرِ مرحوم « کربلا غلام فلّاح » ازدواج می ­کند . نتیجۀ این ازدواج 3 فرزند بوده است . ( شمس ­الدّین ، نورالدّین ، فاطمه ) البتّه خواهر شیخ حامد مرحوم « ربابه » ( متولّد اوّل جوزا 1275 ـ متوفّی 13 / 9 / 1370 ) در 17 سالگی یعنی سال 1292 در فرومد با کربلا غلام فلاح ازدواج کرده است . شیخ حامد تا پنجم فروردین 1320 در فرومد به وعظ و کشاورزی می ­پردازد و مدّتی به دانش ­آموزانِ مدرسۀ سینای فرومد درس می ­دهد . او به اجبار متّحدالشّکل می ­شود و لباسِ روحانیّت را کنار می ­گذارد . در همین ایّام به بهانۀ مشکلِ خدمتِ سربازی از تدریس باز می ­ماند و با دسیسۀ بخشدارِ وقتِ میامی و بعضی فرومدیها از جمله دو تَن از مُلّاهای روستا که چشمِ دیدنِ او را نداشته ­اند متّهم و حدودِ شانزده ماه زندانی می ­شود .  اینجا

بعد از آن هم همان افراد او را تهدید می ­کنند . می­ توان ­گفت این عوامل موجبِ تَرکِ او از فرومد گردیده است ! او که قصدِ سفر به عتبات را می­ کند با مرحومِ « رُقَیّه » خواهرِ مرحوم « شیخ محمّد سعیدی » ازدواج می ­کند و راهیِ عتباتِ عراق می ­گردد ، نتیجۀ این ازدواج 14 فرزند بوده است .

آیت الله سیّدرضا ضیایی از علمای فرومد در خاطراتش از درس خواندنِ شمس ­الدّین واعظی در فرومد یاد می ­کند . و حاج حسن تاجی متولّد 1315 می ­گوید : در فرومد با سیّد رضا ضیایی و شمس ­الدّین واعظی و برادرش نورالدّین در مدرسه همکلاس بودیم . و سیّد احمد هاشمیانپور می­ گوید : به استنادِ تحصیل شمس­ الدّین در فرومد در ایّامی که در ایران بود برایش شناسنامۀ ایرانی گرفته شد .

آیت ­الله واعظی اکنون ساکنِ نجف است و فرومدیهایی که به دیدارش رفته ­اند از مهمان ­نوازی و گُشـاده ­رویی او سخن می ­گویند .

 

چکیدۀ­  زندگینامۀ

آیت ­الله العظمى شیخ شمس­ الدّین واعظی ( دام ظلّه )اینجا

این متن از سایت ایشان گرفته شده و دکتر علی ضیغمی استادِ محترمِ دانشگاهِ سمنان آن را ترجمه کرده است . تلخیص و چینش آن را مدیر وبلاگ انجام داده است . اینجا و اینجا

آیت ­الله العظمى ، مرجعِ تقلیدِ بزرگوار ، شیخ شمس ­الدّین واعظی ، بزرگ ­تر از آن است که ما ایشان را در چند سطر معرّفی کنیم ؛ هموکه مقلدانشان هر روز در سرتاسرِ جهان رو به افزایش هستند . ولی به هر حال در نگاهی گُذرا به زندگی آن بزرگوار باید گفت :

آیت ­الله العظمى شیخ شمس­ الدّین واعظی فرزندِ آیت­ الله شیخ حامد ، فرزندِ خطیبِ برجسته ، شیخ عبدالقهّار واعظی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) می ­باشند . آیت ­الله شیخ شمس ­الدّین واعظی حَفَظَهُ الله تعالى در سالِ (1356 هـ / 1936م / 1315 هـ.ش ) در شهرِ مقدّس کاظمین پرورش یافتند ، تحصیلاتِ ابتدایی را به پایان رساندند ... سپس در سالِ ( 1374هـ / 1954م/ 1333هـ.ش ) به همراهِ برادرِ مرحومشان حجة الإسلام و المسلمین شیخ نورالدّین واعظی ( رَحِمَهُ الله ) به نجف رفتند .

اساتیدِ دورۀ مقدّمات و سطوح در شهرِ کاظمین

آیت ­الله العظمى فاضل لنکرانی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )

استادِ فاضل و مربّی بزرگ أحمد أمین صاحبِ کتابِ ( التکامل فی الإسلام )

آیت ­الله سیّد حسن حیدری

پدرشان آیت ­الله شیخ حامد واعظی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) اینجا

اساتیدِ دروسِ سطحِ عالی در نجف

آیت ­الله شیخ مجتبى لنکرانی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )

آیت ­الله شیخ کاظم تبریزی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )

آیت ­الله شیخ محمّد سبزواری ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) اینجا

کارهای اجرایی و خدماتی

تبلیغ و وکالتِ آیت ­الله العظمى سیّد محسن حکیم ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) در منطقۀ الحیدریّة ( خان النص )

ساختِ یک حسینیّه در مسیرِ زائرانِ پیادۀ حرمِ سیّد الشهداء إمام حسین ( علیه السّلام ) ، به نامِ حسینیّة الزّوار المشاة ، در مسیر الجدول و در منطقۀ أم الرّجی

و یک حسینیّه دیگر درونِ همان ناحیه بنا نمود ، که همچُنان اهلِ آنجا با ایشان در ارتباط می ­باشند .

اساتیدِ دروسِ عالیّه ( البحث الخارج ) فقه و أصول

آیت ­الله العظمى رئیس حوزه علمیّه نجف مرجعِ بزرگوار سیّد أبوالقاسم موسوی خویی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )

آیت ­الله العظمى سیّد میرزا حسن بجنوردی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )

اجازات

اجازۀ اجتهاد از آیت ­الله العظمى نائینی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )

نمایندۀ امورِ عامّ و خاصّ سیّد محمود شاهرودی( قُدِّسَ سِرُّهُ )

اجازۀ اجتهاد و روایت از استادش آیت­ الله العظمى شیخ فاضل لنکرانی ( قدّس سرّه ) ـ متوفّى شهرِ کاظمین ـ با اجازه ­ای از آیت­ الله العظمى اصفهانی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) رهبرِ انقلابِ عراق و شیخِ شریعت و با اجازه­ اش از آیت ­الله العظمى سیّد أبوتراب خوانساری .

تدریس و پژوهش

ـ دورۀ نخستِ دروسِ عُلیا ( بحثِ خارج ) فقه و أصول که بالاترین مرتبۀ علمی در نظامِ آموزشی حوزه است در سال ( 1399هـ ـ 1980 م ) در مدرسۀ آیت الله العظمى سیّد أبوالقاسم موسوی خویی ( دار العلم )

ـ تدریسِ دورۀ اصولِ دوم در سال ( 1405 هـ ـ 1986م )  

ـ پژوهشهای فقهی ایشان بر روی متنِ کتاب العُروة الوثقى بود ، وی به تدریس ادامه داد و بخشِ وسیعی را در فـقه و أصول پیمود ...

هجرت به ایران

در ( 15 شعبان 1411هـ ـ آذار عام 1991م ) شرایطِ عراق بُحرانی شد که ایشان مجبور شدند از عراق خارج شوند و به همراهِ خانواده و برخی از دوستانشان از راهِ صوان به کویت و سپس به جمهوری اسلامی ایران آمدند که آیت ­الله العظمى سیّد محمّد شاهرودی و آیت ­الله سیّد محمود هاشمی حفظهما الله تعالى و جمعی از فضلای حوزة علمیّه به استقبالشان آمدند . ایشان نیز پس از سکونت در شهرِ قُم به دیدارِ جمعی از مراجع و علماء رفتند که خطیبِ برجسته حجّة الإسلام والمسلمین شیخ محسن هروی قصیدۀ بلندی را در استقبال از ایشان سرود که برخی از ابیاتِ آن بدین شرح می ­باشد :

طلعَ الشمسُ بعـدَ طـــــولِ المغیبِ .......... مَـرحــبــــاً بالحَبـیـبِ وَ ابـنِ الحبیـبِ

آهِ یـا شمـسُ لا تَسَـلْ مــا لـقِینــــا .......... مِن جَـوى الهجـرِ وکیفَ حالُ الکئیبِ

أ أهنّیـکَ إذ قَــدِمــتَ بـخـیــــــــرٍ ؟ .......... أم أُعــــزیـکَ بـالفـقـیـــدِ النـجـیـبِ ؟

شیخِــنـــا الواعــظـی والـدک الـبَـــرّ .......... وَ قَـــــد طـالَ فــی أســاهُ نـحیـبـی

لَـم یَمُـتْ قـــطُّ مَـن لَـهُ خَلَفُ مِثُلـکَ .......... یـا شـمــسَ أُفْـقِـــهِ المَحـبــــــــوبِ

« خورشید پس از غیبتِ طولانی با آمدنِ حبیبِ ما و پسرِ حبیب­مان طلوع کرد ـ آه ای خورشید ؛ نپُرس که ما از جُوْرِ دوری چه کشیدیم و حالِ این انسانِ افسُرده چگونه بود ! ـ آیا من به شما تبریک بگویم که به سلامتی آمدید یا به خاطرِ فقید به شما تسلیت بگویم . ـ همان فقید که پدرِ نیکوکارِ شما آیت ­الله واعظی بود و من بسیار در غمِ او شِکوِه کردم . ـکسی که پسری مانندِ شما داشته باشد هرگز نمی ­میرد ای خورشیدی که محبوب آن را روشن کرده است .»

در ایران

ایشان به پژوهشهای خود ادامه داد و از داخلِ ایران ، اوضاعِ عراق را پیگیری می ­کرد و به اندازۀ توان به فقراء و نیازمندانِ آنجا کمک می ­کرد . ایشان در موردِ مسائلِ جهانِ اسلام موضعگیریهای بسیار خوب داشتند و فعّالیّتهای خیریّه زیادی در ساختِ مساجد و حسینیّه­ ها ، کمک به یتیمان ، نیازمندان و طلّاب انجام دادند . از ویژگیهای ایشان جدّیّت و پایداری در طلبِ علم و دفاع از اسلام و مسائل سرنوشت­ سازِ آن ، پاسخ به سؤالات و استفتاءات ، مطالعه و تحقیق و فراگیری مسائلِ علمی جـدیـد می ­باشد . بعد از 13 سال تقریباً پس از سقوطِ رژیم بعث دوباره به عراق برگشت و خداوند را به خاطرِ این نعمتِ بزرگ شُکر گفت ؛ ولی متأسّفانه اهلِ علم ، هرکجا که باشند با ایشان مبارزه می­ شود و جُز از خداوند از کَسِ دیگری امیدِ یاری ندارند .

 لقبِ واعظی

در موردِ لقبِ واعظی ، ایشان گفته ­اند که خانوادۀ واعظی یک خانوادۀ اصیل در کاظمین است که از عُلمای بزرگ به شمار می­ روند . این لقب به آنان داده شده است چون اجدادِ ایشان اهلِ موعظه و ارشاد بوده­ اند . جدّ ایشان حجة الإسلام و المسلمین شیخ عبدالقهّار واعظی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) از خُطبای بزرگ بود که عُمرِ خود را در خدمتِ منبرِ امام حسین ( علیه السّلام ) به موعظه و ارشاد می ­گذراندند ؛ چُنانکه پدرِ ایشان حجة الإسلام شیخ علی نیز این گونه بوده­ اند . پدرِ خودِ آیت ­الله واعظی یعنی آیت­ الله شیخ حامد واعظی نیز از اساتیدِ برجستۀ کاظمین است که علمای بزرگِ این شهر از دروسِ سطحِ عالی وی بهره­ مند شده ­اند و اکنون در کاظمین و دیگر نقاطِ جهان وجود دارند .

تألیفاتِ منتشر شده

1. کتاب الإشارات فی مدارک الأحکام ، که گزارشی است از بحثِ استادِ ایشان آیت ­الله العظمى میرزا حسن بجنوردی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) .

2. کتاب الکَشف الجَلیّ ، که در آن با دلیل و برهان ثابت کرده است که علمِ نحو با اشارۀ امام علی علیه السّلام به أبی الأسود الدؤلی ایجاد شده است .

3. بدایة الوصول ولی آن در علم أصول است ( المُجَلّد الأوّل ) .

4. رساله­ ای در خُمس که در آن ایشان وجوبِ خُمس را از راهِ عوامّ ثابت کرده است .

5. رساله ­ای در موردِ ربا که گزارشی در موردِ پژوهش­هایشان می ­باشد .

6. رساله ای در موردِ تقیّه که گزارشی در موردِ پژوهش­هایشان می­ باشد .

7. الإشارات إلى أسرار البسملة .

8. الإشارات إلى التّبلیغ و المبلِّغ و المبلَّغ له .

9. رساله ­ای در  موردِ أحکامِ زنان .

10. تعلیقة على منهاج الصّالحین .

11. مناسک الحجّ .

12. مسائل فی الخُمس .

13. رسالۀ عملیّه برای مقلّدانشان که به نامِ منهـاج الصّالحین است و از دو بخش ( العبادات و المعاملات ) تشکیل شده است .

14. المسائل المستحدثة .

تألیفات در دستِ چاپ

1. دورۀ اصول به نامِ ( شمس الأصول ) .

2. دورۀ فقه به نامِ ( شمس الفقاهة ) .

3. کتابی در موردِ أخلاق .

4. تفسیر الفاتحة .

دستنوشته­ ها و نُسخه­ های خطّی

کُلیّات فی المسائل الفلسفیّة .

تعلیقِ ایشان بر العُروة الوثقى .

در پایان از خداوندِ متعال درخواستِ می­ کنیم بر عُمرِ آیت­ الله واعظی و دیگر حامیانِ دین و نافعانِ علم بیافزاید .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

دردا و دریغا که بیشترِ مردمِ روستا از سرقتِ سنگِ میدانِ وسطِ روستا با افسوس یاد می ­کنند امّا دانشمندان و فرهیختگانِ خود را نمی­ شناسند و هجرتِ عالِمی دینی را حسّ نمی ­کنند ! حتّی جایگاهِ علمیِ او را نمی­ دانند . شاید حتّی حضورِ موقّت او در روستا مانندِ پدرش جا را برای بعضی تنگ می­ کند !