عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

سفر به فریومد / فرومد

متن زیر از خانم بهار روشناس است که در تاریخ  16 مهرماه 1394 با جمعی از هم میهنان ، مهمان فرومد بودند ، این متن قبلاً در « سایت انسانشناسی و فرهنگ » ( اینجا ) منتشر شده است .  با احترام به مؤلّف محترم با چند نکتۀ توضیحی [ داخل کروشه ] در متن و تفصیلی در انتهای متن در این خطّه بازنشر می شود . عکسها را اینجانب بر این متن افزوده ام .

ان شاء الله در آینده گزارش مرا هم از آن روز خواهید خواند .

سفر به فریومد / فرومد

بهار روشناس ـ کارشناس ارشد مدیریت جهانگردی

... کاروانسرای عبّاسی در کنار روستایی قرار دارد با جمعیّت اندک ، مردم روستا به محضِ حضور ما در روستا در کاروانسرا به ما پیوستند و هر کدام از روستایی‌ها ما را به خانۀ خودشان دعوت می ‌کردند . آنها تعداد کمی بودند که مهاجرت نکردند و امیدشان برای حفظ و رونق روستا ، به گردشگران است . می ‌دانند با حفظ کاروانسرا می ‌توانند تعداد بیشتری گردشگر را به سمتِ روستای‌شان هدایت کنند .

این مردم هنوز کار آزموده نبودند و نمی‌ دانستند که می ‌توانند با فروشِ صنایع دستی و محصولاتِ کشاورزی خود ، ضمن اینکه می ‌توانند نظر خیلی از گردشگران را به روستای‌شان جلب کنند ، درآمدی هم کسب نمایند .

بعد از دیدنِ کاروانسرا و مردم مهمان ‌نواز روستا ، راه را به سمتِ شرق ادامه دادیم . مقصدِ بعدی روستای فرومد بود . در بینِ راه بزرگترین گلّۀ شتر ایران را دیدیم که مشغول چَرا بودند و چند دقیقه ‌ای هم آن جا ایستادیم تا از نزدیک شترها را ببینیم   ولی شترها با دیدنِ این همه مزاحم چَرا را رها کردند و رفتند جلوتر ، به امید اینکه بدونِ مزاحمت چَرا کنند . بعد از چند کیلومتر که در اتوبان به سمت سبزوار حرکت کردیم ، واردِ جادّۀ فرعی در سمتِ چپ شدیم که هدایت‌مان می ‌کرد به روستای فرومد یا فریومد .

روستای فرومد ، روستایی است با تاریخی کُهن . فرومد مرکز دهستانِ فرومد است. این روستا به دلیل واقع شدن در مسیر جادّۀ ابریشم روزگاری شهری پُر رونق با بُرج و بارو بود . تپّۀ تاریخی [ شهرستان ] ، آرامگاه ابن یمین فرومدی [ فریومدی ] ، مسجد دورانِ سلجوقی و آرمگاه شیخ حسن جوری ( رهبر نهضت سربداران ) که در فیروزآباد فرومد است ، سرو فرومد و  چنارهای کهنسال که در کوچه پس کوچه‌ های روستا به چشم می‌خورند ، بخشی از جاذبه‌ های این دهستان است .

فرومد یا فریومد ، بر سر راه ابریشم معروف که شاهراه تجارتی بزرگ تاریخ بوده است قرار داشته و پُل ابریشم که بر روی رودخانۀ شور ،  بسته شده بود ، اکنون در چهل کیلومتری آن واقع شده است . بر مبنای کتاب تاریخ بیهق نوشته ابوالحسن بیهقی و سرو فریومد ، قدمتِ فریومد حدّاقلّ به بیست و  پنج قرن قبل بر می ‌گردد .

تپّۀ شهرستان در واقع قلعۀ لشکری بوده که علاء الدّین محمّد ساخته و مرکز فرمانروایی و وزارتش بوده است ( علاء الدّین محمّد با علاء الدّین هندو اشتباه نشود ) و در ابتدای روستا قرار دارد . هنوز اکتشافات در این تپّه صورت نگرفته و میراثِ فرهنگی برای حفظ  این تپّه از دست ‌اندازی به آثار آن ، تپّه را پوشانده است .

رونق فریومد می ‌تواند در همان قرنِ ششم باشد که  هنگام رسیدن به روستا آقای مهدی یاقوتیان از اهالی روستا ، شاعر و محقّق این خطّه بالای همین تپّه برای ما از تاریخ  ، فرهنگ و مردمِ روستا گفت و البته اشعاری هم از ابن یمین فرومدی برای ما خواند . از این بالا دیوارهای شهر قدیم فرومد دیده می‌ شد . با وجودی که ویرانه ‌ای از  دیوارهای کاهگلی پیدا بود ولی می ‌شد به عظمتِ شهر فرومد در گذشته پی بُرد .

از آنجا راهی آرمگاهی شدیم که مخصوص سیّدها بود . سپس پیاده در کوچه‌های قدیمی روستا قدم زدیم. بافتِ قدیمی ، کوچه‌ هایی با چنارهای بسیار کُهنسال ، جوی آب و خانه‌هایی با دیوارهای کاهگِلی و درهای چوبی زیبا داشت .

در اینجا کنار حسینیه‌ ای برای استراحت و صرف هندوانه  ایستادیم که زنان به آرامی لای درهای خانه را باز کرده و به ما نگاه می‌کردند . در این میان هرکدام که محصولی برای فروش داشتند به خانمها نشان می‌دادنند. گردوهای عالی ، گیاهانِ دارویی و فلفل قرمز که از محصولات اصلی این منطقه است . انصافاً فلفل قرمزی که گرفتیم ، طعم بسیار خوبی به غذا می ‌داد .

حالا دیگر ظهر شده بود. از آنجا برای صرف ناهار به پذیرایی آقایان یاقوتیان و حاج سلیمی وارد  حسینیه ‌ای [ هیئت ] در روستا شدیم . برای ناهار کال‌ جوش یا کله‌ جوش آماده کرده بودند . اوّلین باری بود که کله ‌جوش می ‌خوردم . با کشک یا ماست چکیده ، آب و کمی گوجه ریز شده و سبزی خشک درست شده بود و به جز کشک یا ماست که مادّۀ اصلی غذا است ، باقی مواد در جاهای مختلف ایران یکی نیست . کال ‌جوش در کاسه‌ های استیل با فلفل سبز تازه و نان سرو شد . برای من غذای لذّت ‌بخشی نبود و فقط برای آنکه گرسنه نمانم خوردم . برخی نیز حتّی نمی ‌توانستند امتحان کنند که میزبان با تخم ‌مرغ نیمرو از آنها پذیرایی کرد .

بعد از صرفِ ناهار به دیدنِ آرامگاه ابن یمین فرومدی رفتیم. ابن یمین یکی از شاعران سدۀ هشتم هجری است. پدرش تُرک بود و در دورۀ سلطان محمّد خدابنده در فرومد [ فریومد ] زمین خرید و ساکن شد. پدرش، ابن یمین را آموزش داد و او در جوانی در زُمرۀ شاعران و مُنشیان دورۀ خودش در آمد . او از ستایشگرانِ خاندانِ سربداری  بود و از معروف ‌ترین شعرای قطعه ‌سرای ایران است. از قطعه‌ های معروفش این است :

دو تای گاو به دست آوری و مزرعه‌ ای

یکی را امیر و دگر را وزیر نام کنی

به نان خشک و حلال کزو شود حاصل

قناعت از شکرین لقمه حرام کنی

وگر کفاف معاشت نمی‌ شود حاصل

رَوی و شام شبی از جهود وام کنی

هزار بار از آن به که بامداد پگاه

کَمَر ببندی و بر چون خود سلام کنی

آرامگاه ، معماری زیبایی داشت . دور مقبره چهار گنبد آجری به گونه‌ای است که اگر برعکسش کنیم شکل یک گنبد کامل را روی مقبره درست می ‌کند . حیاط آرامگاه را باغچه‌ های گُل در بر گرفته است. طرّاحی آن مربوط به دورۀ پهلوی دوم است.

از آنجا به بازدیدِ مسجدِ جامع مربوط به دورانِ سلجوقی که با فاصلۀ کمی از آرامگاه ابن یمین بود رفتیم . مسجد زیبا با دو ایوان و دو شبستانِ شمالی و جنوبی است . دیوارها ، محراب و سردر مسجد با آجرهایی منقّش به آیات و احادیث شده بود و البته در گذشته اسامی و کلمات متبرک با کاشی‌های فیروزه ‌ای تزئین شده بود. از کاشی‌کاری‌ها چیزی نمانده است ولی اگر دقّت کنید اثراتِ این کاشی‌ها دیده می ‌شد .

حالا که دیگر مسخ [ محو ] دیدنِ مسجدِ دورانِ سلجوقی شده بودیم ، باید آنجا را ترک می ‌کردیم و  بعد از دیدنِ  امامزاده سیّد احمد که خانوادۀ ما به دلیل اشتباهی ، موفّق به دیدنِ امامزاده نشد و آن را  رد کرد ،  به انتظار همراهان ماندیم تا به  سمتِ روستای فیروزآباد برویم که آرامگاه شیخ حسن جوری آنجا بود .

روستای فیروزآباد در غربِ فرومد است و به فیروزآباد سُفلی و فیروزآباد علیا تقسیم می ‌شود . آرامگاه شیخ حسن جوری در جنوبِ این روستا با فاصله‌ی اندکی از آن قرار دارد . او رهبر جنبش سربداران علیه حُکّام مغول بود .

آرامگاه او یک بنای گِلی است. در نگاه اوّل به یاد چهار طاقی ‌های دورانِ سامانی می‌ افتید، به شکل مربّع با چهار طاق در چهار ضلع و گنبدی در مرکز ، با مساحتِ حدودِ شش متر است. سنگِ قبر سنگِ گرانیت است و مشخّص است که به تازگی روی مقبره گذاشته شده. آرامگاه بر روی تپّه‌ ای ساخته شده و دورنمای زیبای باغ و جویبار دارد. شیخ حسن جوری در سکوتِ آنجا آرمیده است.

مردم مهمان‌ نواز فیروزآباد که از قبل منتظر آمدنِ ما بودند با نانِ تنوری ، ماست چکیده ، گوجه و ترشی فلفل که از فلفل و گوجه درست می ‌شود ، پذیرایی کردند. اینطور که باید روی تکه نانی به اندازۀ کفِ دست ، یک قاشق از ماست می ‌گذاشتیم و روی ماست یک قاشق ترشی فلفل می ‌ریختیم و روی ترشی یک گوجه که از گوجه گیلاسی بزرگتر و از گوجه معمولی کوچکتر بود ، می ‌گذاشتیم و لقمه را می ‌پیچیدیم و می‌ خوردیم. انصافاً خوش‌مزه بود . حسابی اشتهای‌مان باز شد . البتّه برخی از همراهان با فلفل میانۀ خوبی نداشتند . اگر لقمه را با همان ترتیب و با همان اندازه که میزبان گفته بود ، درست می‌ کردی ، تندی لقمه آزاردهنده نمی‌ شد .

میزبانان ، پنج برادر از یک خانواده با همسران و فرزندان‌شان از روستای فیروزآباد بودند ، خانوادۀ اسدیان . که بعد از دیدنِ اطراف آرامگاه شیخ حسن جوری ، به دعوتِ ایشان به خانه ‌شان در روستا رفتیم . این خانوادۀ با محبّت در روزی از ما با روی باز پذیرایی می‌ کردند که چند ساعت قبل مراسم روز هفتم مادرشان را برگزار کرده بودند . خدا رحمت کند مادر ایشان را که چنین فرزندانی تربیت کرد . چهار تا از این پنج برادر در خانه ‌ای با حیاط مشترک و اتاق‌های جدا زندگی می‌ کردند و  برادر دیگر در کنار خانۀ اینها در خانه خودش زندگی می ‌کرد . این خانواده از شهر به روستای خود برگشتند ، به امید توسعه دادن روستا و آماده کردنِ بستری برای بازگشتنِ باقی مهاجرانِ روستا که به شهر رفته بودند .

اغلبِ مردم در این روستا برای تولیدِ برقِ مصرفی از پنل ‌های خورشیدی استفاده می ‌کردند و به این ترتیب هم انرژی پاک بود و هم در مصرفِ انرژی صرفه‌ جویی می ‌شد . یکی از اهالی محصولِ فلفل قرمز خود را که کمی خُشک کرده بود برای فروش آورد . در منزل خانوادۀ اسدیان ، چایی که روی آتش درست شده بود ، خوردیم که بعد از آن لقمۀ خوش‌مزه بسیار دلچسب بود .

در این روستا آب ‌انباری بود که به خاطر تاریک شدن هوا دیگر نمی ‌توانستیم از آن دیدن کنیم . بنابراین بعد از سپاسگزاری از پذیرایی دلنشین این خانواده به سمتِ کاروانسرای میاندشت به راه افتادیم ... .

 

چند نکته

سرو فریومد در  در سال 537 هجری سوزانده شده و اکنون وجود خارجی ندارد .

من شاعر نیستم .

پذیرایی هم بر عهدۀ آقای مختاریان بود ، من و آقای حاجی سلیمی هم مهمان بودیم .

نام دقیق غذا کمه جوش / کامه جوش است . در فرومد کاله جوش گفته نمی شود .

غذا نه « قاطقی » بود و نه « کامه جوش » ، بلکه آن گونه که آشپز گفت مخلوطی از هر دو بود . و به نظر من هم خوش طعم نبود .

قاطقی موادّ اصلی آن دوغ چکیده است و کامه جوش دوغ جوشانده شده و سفت شده ، اگر با کشک یا ماست درست شود « قروتی » و « ماست جوش » نام دارد .

فیروز آباد متشکّل از سه روستاست : میر عَلَم ، فیروزآباد بالا ، فیروز آباد پایین ( دَبَشی ـ بزرگ ) که آرامگاه شیخ حسن جوری در سمتِ شرق کنار تپّه ­ای با نام جور و زمینهای کشاورزی با نام جور و قناتی با نام جور قرار دارد .

آنچه در فیروزآباد به عنوانِ « ترشی فلفل » نام بُرده شده ، به احتمال زیاد « رُب فلفل » بوده است .

خـدا خـوانـی

 

 

نحوۀ دریافت این کتاب

از این کتاب به حسینیّۀ فرومدیهای مشهد ، تهران ، شاهرود هدیه شده است .

در فرومد هم به مسجد جنبِ مزار سادات و مزار سیّد احمد و مسجد نبی اکرم و مسجد صاحب الزّمان و کوچۀ جنان و سرپلی و کتابخانه هدیه شده است .

برای خرید در فرومد می توان به کتابخانۀ عمومی فرومد ( خانم بهادری ) و مغازۀ شهد و شکر ( خانم کرامت ) مراجعه کرد .

غیر فرومدیها هم می توانند از طریق تلگرام یا ایمیل یا محلّ نظریّات وبلاگ درخواست کنند .

قیمتِ کتاب شش هزار تومان است .

موارد درخواستی بالای بیست نسخه پنج هزار تومان محاسبه می شود .

هزینۀ پُست هم به مواردِ درخواستی با پُست اضافه می شود .

فرومد یک روستای مرزی !

فرومد یک روستای مرزی !

هنگامِ تقسیمِ استانِ خراسان شهرهای مختلفِ آن ، داعیّۀ آن را داشتند که شهرِ آنها استحقاق و لیاقت و استعدادِ آن را دارد که مرکزِ استان قرار گیرد .

به همین جهت بعضی مردمِ آن شهرها در یک اعتراض ، به خیابانها ریختند و آشوب و بَلوا به پا کردند ، جادّه­ ها را بستند و شیشه ­های بانکها و ترمینالها و مراکز دولتی و عمومی را شکستند یا بعضی جاها به آتش کشیده شد .

بعضی جاها نامِ استانِ خود را هم از قبل انتخاب کرده بودند . مثلاً سبزوار سالها بود که در مَدخلِ ورودی ­اش تابلو « به استانِ سربداران خوش آمدید . » نصب شده بود .

بیشترِ شهرهای استانِ خراسان می­ خواستند که مرکزِ استان شوند ؛ سبزوار ، نیشابور ، قوچان ، بجنورد ، بیرجند و ... امّا این امکانپذیر نبود که به همۀ خواسته ها پاسخِ مثبت داده شود .

وقتِ تقسیمِ استانِ خراسان به سه استان ؛ ( خراسانِ شمالی به مرکزیّت بجنورد ، خراسانِ رضوی به مرکزیّت مشهد و خراسانِ جنوبی به مرکزیّت بیرجند ، ) شهرهای مدّعی مرکزیتِ استان که با شهرِ همجوارِ خود بر سرِ مرکزِ استان شدن رقابت داشتند و نمی ­خواستند اکنون زیر مجموعۀ آن شهر به عنوانِ مرکزِ استان قرار گیرند و شهرهایی که فکر می ­کردند در زیر مجموعۀ استانِ خراسانِ رضوی بمانند برایشان بهتر است تا استانهای جدید ، ادّعا کردند که ما نمی ­خواهیم از تحتِ توجّهات امام رضا خارج شویم ! و این مطلب بر زبانِ بعضی خطیبانِ مذهبی هم جاری شد . ظاهراً خطیبانِ دیگر هم به این سخنان اعتراض نکردند .

البتّه آن روز که خودشان داعیّه داشتند تا مرکزِ استان شوند فکر نمی ­کردند که از تحتِ توجّهات امام رضا خارج خواهند شد ، بعد به این فکر افتادند .

شهرهای بجنورد و بیرجند هم که مرکزِ استان قرار گرفتند اصلاً به فکرشان خطور نکرد که از تحتِ توجّهات امام رضا خارج شده­ اند ! شاید آنها هم اگر مرکزِ استان قرار نمی­ گرفتند این فکر از خاطرشان می­ گذشت ! شهرِ طبس قبل از این جریانها ، از استانِ خراسان جدا و جزو استانِ یزد شده بود .

* * * * *

وقتی استانِ مرکزی شاملِ چند استان بود ؛ ( تهران ، زنجان ، قزوین ، مرکزی ، قم ) یعنی همۀ این استانها تحتِ توجّهات حضرتِ معصومه بود امّا الآن فقط شهرِ قم تحتِ توجّهات حضرتِ معصومه است و استانهای دیگر خارج شده ­اند .

ابتدا ایران یکپارچه بوده ، بعد چهار ایالت شده ، بعد 16 استان و ... کم کم مردم از تحتِ توجّهاتِ امام رضا خارج شده ­اند .

آیا در کشورهای دیگر هم این گونه است ؟ مثلاً تقسیماتِ استانها در کشورهای عراق ، سوریه ، عربستان و ... موجب می ­شود که یک عدّه از تحتِ توجّهات پیامبران و ائمّه خارج شوند ؟

* * * * *

مبنای تقسیمِ استانها یک خطِّ فرضی در روی نقشه است و عملاً در روی زمین اتّفاقی نمی ­افتد . آیا توجّهات ائمّه هم همان خطِّ فرضی است ؟!

* * * * *

فرومد هم یک روستای مرزی در استانِ سمنان و خراسان رضوی است بعضی که می خواهند فرومد از شهرستانِ « میامی سمنان » به شهرستانِ « داورزن خراسان رضوی » ملحق شود چُنین ادّعاهایی می کنند که ما می خواهیم تحتِ توجّه امام رضا باشیم یا نامِ « امام رضا » روی ما باشد !

معمولا یک استاندار در فکر استانِ خودش هست و به استانِ دیگر کار ندارد یا در جادّه تابلو نصب شده که انتهای حوزۀ استحفاظی استان و ابتدای حوزۀ استحفاظی استانِ دیگر !

 شبیه مزینان از زبانِ دکتر علی شریعتی !!

مثل « شبیه » ای است که در ده ما می­ خوانند . زائری وسطِ راه مشهد ـ کربلا می ­میرد . امام رضا با امام حسین سر این زائر دعوا می کنند . امام رضا آمده آن را به طرفِ خودش می ­کشد که این مالِ مشهدِ ماست و امام حسین هم آمده آن را به طرفِ خودش می ­کشد که این از زوّار من است . کشمکشِ عجیبی است که خود یک نمایش و یک شبیه است .

بعد علی ، محمّد و فاطمۀ زهرا ( به عنوانِ داور ) می ­آیند . اینها را قبول نمی ­کنند . دعوایِ عجیب و غریبی بینِ امام رضا و امام حسین سرِ یک مرد که به نامِ ملّا رجب علی ( درگیر است ) . خلاصه جبرئیل از طرفِ خدا در شبیه می ­آید و می­ گوید : خدا سلام رسانده و گفته که : بالاخره یک جوری ( با هم کنار بیایید ) .

آنها می ­گویند : نخیر ، نمی ­شود .

( جبرئل می ­گوید ) : خوب ، حالا یک جوری رضایت بدهید ؛ بیایید ( فاصلۀ مشهد ـ کربلا ) را متر کنید و ببینید به هر کدام نزدیک ­تر شد ( مالِ او باشد ) .

متر می ­کنند ؛ می ­بینند که « لا­مذهب » وسطِ مرز به درک واصل شده !

[ مجموعه آثار 23 / جهان بینی و ایدئولوژی ، شریعتی ؛ علی ، شرکت سهامی انتشار ، چاپ دوم ، 1372 ، صفحه 198 ]