عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

خاطرات قرآنی

1ـ کتابِ « درختانِ سایه­ دار » خاطراتی از زنده­ یاد ابوالاعلی مودودی و همسر بزرگوارشان است که حُمَیرا مودودی یکی از فرزندانِ گرامی آنها ، آن را نوشته است . در یکی از مواردی که پدر زندانی می ­شود و همسر و فرزندان غمگین و غصّه ­دار هستند فرزندش نوشته است : همه با اذانِ صبح برای نماز بلند شدیم . بعد از نماز مادر طبقِ معمول هر روز قرآنش را برداشت و شروع به خواندن کرد . با تعجّب دیدیم که اوّلین آیه ­ای که جلوش آمد و آن را تلاوت کرد این آیه از سورۀ مبارکۀ بقره بود :

« اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ : مَتَى نَصْرُ اللهِ ؟ اَلا إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَرِیبٌ . » ، ( بقره ، 2 / ٢١٤ )

مادر با خواندنِ این آیه به گریه افتاد و بعد از آن مرا صدا زد و به این اشاره کرد و گفت : ببین دخترم ! این کتابِ زنده ­ای است که غم و اندوه را از انسان دور می­ کند . دلها را شفا می ­بخشد و مرهم زخمها و دردهاست . کافی است که تو با آن دوست شوی آن وقت می ­بینی که چطور حسبِ نیاز و احتیاجت با تو سخن خواهد گفت . روح و روانت را آرامش خواهد داد و با نصایح و مشورتهایش زندگیت را صفا خواهد بخشید ، دلداریت خواهد داد . ببین در این وقت مصیبت به ما چه می ­گوید ؟! انگار که دردِ ما را دریافته و به ما دلداری می ­دهد و بر زخمهایمان مرهم می­ نهد !

... بعد از آن تمامِ روز را مادرم آرام بود و تنها همین آیه را می ­خواند و با خود می­گفت : همۀ قرآن این چُنین است . باید خدا را هزار مرتبه شُکر کنیم که به ما چُنین نعمتِ بزرگی ارزانی داشته و باید دهها هزار بار از این آیه تشکّر کنیم که در این چُنین وقتی به دادِ ما رسید و دلداریمان داد و دستِ شفقت و مهربانی بر سرمان کشید و به ما مُژده داد و دستمان را گرفت .

درختانِ سایه ­دار ، حُمیرا مودودی ، مترجم ؛ نورمحمّد امراء ، نشر احسان ، چاپ اوّل ، 1386 ، ص 65 ـ 66

در این خاطره ، قرآن زنده و حاضر تلّقی شده و این برای من جالب و جاذب بود .

2ـ کتابِ « خاطرات قرآنی » نوشتۀ آیت ­الله کریمی جهرمی را روز 10 / 9 / 1396 در نمایشگاه کتاب مشهد دیدم و خریدم و تا دو روز بعد خواندم ، شایق شدم که وقتی خاطرات را می ­خوانم ، من هم خاطراتی که برایم با خواندنِ کتاب تداعی می ­شود به صورتِ تیتروار یادداشت کنم .

عنوانِ کتاب برایم بسیار جالب بود ، خاطرات حجّ و خاطرات مسافرت و خاطرات دانشجویی و ... را نوشته بودم ولی اینکه محوریتِ خاطرات را قرآن قرار دهم به فکرم نرسیده بود .

در اینجا هم به قرآن فردیّت داده شده و همان گونه که خاطراتمان را دربارۀ شخصی بیان می ­کنیم در بارۀ قرآن بیان می ­نماییم .

پاسخهای قرآنی

یکی از مطالبی که در یکی از شماره ­های مجلّۀ « اطّلاعات هفتگی » خواندم و برایم جالب بود و آن را یادداشت کردم ، داستانِ خانمی است که از کاروان جا مانده و مردی او را به کاروانش می ­رساند ، در بینِ راه هر مطلبی از او می ­پرسد ، او متناسب با پرسشِ آن ، آیه ­ای از قرآن می ­خواند . [ این داستان در کتاب « اقتباس از قرآن کریم » نوشتۀ ابومنصور ثعالبی تحت عنوان « زنی که تنها با آیاتِ قرآن سخن می ­گفت » در ص 227ـ 229 هم آمده است . ]   

این داستان جالب و جاذب مرا بر آن داشت که در دورانِ دانشجویی خاطره ­ای از جبهه با همان سبک و سیاق با عنوانِ « وقتی آیات تفسیر می ­شدند » بنویسم و در روزنامۀ خُراسان چاپ شود .

درسهایی از قرآن

برنامۀ درسهایی از قرآن که عصر پنجشنبۀ هر هفته از تلویزیون پخش می ­شد و هنوز هم پخش می ­شود یکی از برنامه­ های موردِ علاقۀ من بود . یادم هست یک روز بعد از ظهر پنجشنبه در روستای فرومد کنار مزار سادات با هم سن و سالهای خودم بازی می­ کردم ، یادم آمد که برنامۀ درسهایی از قرآن شروع خواهد شد . با آنکه دانش­ آموز دورۀ راهنمایی بودم بازی را رها و با دوستان خداحافظی کردم ، رفتم خانه و پای درسهایی از قرآن نشستم . در واقع لذّتی که از آن برنامه نصیبم می شد بیشتر از لذّتِ بازی کردن بود .

تمنّای مرگ

زمستان 1364 با مرحوم پدرم در مراسم ختم شهید علی ­اکبر شُکوهی بودیم ، شیخ محمّد یاوری روی منبر در حسینیّۀ محلّ جنان در ضمن سخنرانی گفت : قرآن می ­گوید : اگر گُمان می­ کنید که شما جزء دوستدارانِ خدا هستید آرزوی مرگ کنید ، دوستان خدا تمنّای مرگ و ملاقات با خدا می ­کنند .

« قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا اِنْ زَعَمْتُمْ اَنَّکُمْ اَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ . » ،

( جمعه ، 62 / ٦ )

مرحوم پدرم چندین بار در مواردِ مختلف می ­گفت : یک سال پسرِ یاوری روی منبر می ­گفت : اگر واقعاً خدا را دوست دارید پس از خدا بخواهید که بمیرید ، دوستانِ خدا آرزوی مرگ می ­کنند که خدا را ببینند .

تغییر قبله

در دورۀ راهنمایی معلّمان می ­گفتند که پیامبر در مکّه که بوده به گونه ­ای نماز می ­خوانده که هم رو به کعبه باشد و هم رو به بیت المقدس ، در مدینه در حین اقامۀ نماز جماعت بوده که آیۀ قرآن نازل شده است :

« قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُمَا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ اِنَّ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ اَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ . » ،

( بقره ، 2 / 144 )

پس جبرئیل کِتفِ پیامبر را گرفته و او را از سمتِ بیت المقدس برگردانده و رویش را از بیت المقدس به کعبه چرخانده است !

این مطلب برای من سؤال بود که مگر بیت المقدس در کدام جهتِ مدینه واقع شده ؟ در شمال یا ... ؟ تا اینکه چند سال پیش یک کارِ تحقیقی انجام دادم و متوجّه شدم از لحاظِ جغرافیایی بیت المقدس در شمال مدینه واقع شده و مکّه در جنوب مدینه قرار دارد اگر مسلمانان در نماز به امامت پیامبر به سمتِ شمال بوده باشند و به سمتِ جنوب برگردند پیامبر که پیشنماز بوده ، آخرین فردِ نمازگزار می ­شود و در آخِرین صف قرار می­ گیرد !

قرآن صبحگاهی

در مدرسۀ راهنمایی بعضی روزها من قرآن می­ خواندم یکی از سوره­ های کوتاهِ قرآن مثلِ سورۀ ناس را قرائت می کردم یکی از دانش ­آموزان هم ، همزمان ترجمه ­اش را می­ خواند  البتّه ما نیم ساعت یا یک ربع به وقت قرآن را می گرفتیم و تمرین می ­کردیم . یک روز یکی از بچّه­ ها آمد گفت : مهدی جان بده ما قرآن را بخوانیم ! گفتم : چرا ؟ ما خودمان را آماده کرده ­ایم ؟! گفت : ببین مهدی جان ! امتحان علوم داریم ، آقای احمدی می­ خواهد امتحانِ علوم بگیرد بچّه ­ها درس نخوانده ­اند آماده نیستند ، شما که قرآن بخوانید یک سورۀ کوتاه می­ خوانید و زود تمام ­می ­شود ، ولی ما یک سورۀ بلند می ­خوانیم که وقت گرفته شود و نصف ساعت که رفت دیگر آقای احمدی فرصت نمی ­کند امتحان بگیرد . من از خواندنِ قرآن منصرف شدم و دو نفر از کلاس سوم آمدند و سورۀ « یس » را خواندند ، یکی با صوت قرائت می ­کرد و دیگری هم ترجمه­ اش را می ­خواند و شاید 45 دقیقه ­ای طول کشید !

کلاس آموزش قرآن

آقای محمّدحسین قربانی اصالتاً از دامغان بود ، در فرومد رئیس پُست بود ، یک تخته سیاه درست کرده و کلاسِ آموزش قرآن برگزار کرده بود ، کلاسش در مسجد امام صادق (ع) برگزار می ­شد ، من هم شرکت می ­کردم .

شهید عبّاس محمّدپور

شهید عبّاس محمّدپور در مدرسه ، قرآن را بسیار زیبا و دلنشین و محزون می ­خواند . روزهایی که در مدرسه از شاهرود یا سمنان مهمان داشتیم او قرآن می­ خواند .

آدابی از قرآن

در دورۀ دبیرستان به خواندنِ کتابهای شهید دستغیب علاقه داشتم برای همین کتابهای « آدابی از قرآن » که تفسیرِ سورۀ حُجرات بود و « تفسیرِ سورۀ واقعه » و ... را خواندم . اینها اوّلین کتابهای تفسیری بود که من خواندم .

زینب عمو علی­ رضا

در طایفۀ پدری من زینبِ عمو علی ­رضا به قرآن­خواندن معروف بود ، او به مکتب رفته بود و قرآن­خواندن را یاد گرفته بود . مادرم می ­گفت : هر ماه یک دوْر قرآن را می­ خواند . خدا رحمتش کند .

مرحوم صفرعلی و قرض دادن

مرحومِ پدر بزرگم به افرادِ روستا قرض می ­داده است ، یک بار دوستانش قصد داشته ­اند که به کربلا بروند به ایشان هم می ­گویند : تو هم بیا با هم برویم . پدر بزرگم می ­گوید : من الآن پولِ نقد ندارم ، این سخن به گوش یکی از افرادی که مقروض بوده می ­رسد می ­آید به پدر بزرگم می ­گوید : من فردا بیست رأس از گوسفندانم را مثلاً به جای بیست تومان به هجده تومان می ­فروشم ، پولت را می ­دهم تو هم با رفقایت به کربلا برو . پدر بزرگم می­ گوید : من همچون کربلایی که رزق و روزی زن و بچه ­ات را حرّاج کنی نمی­ خواهم .

یا به یک روحانی برای ادامۀ تحصیل در نجف یا کاظمین قرض داده بود که سالها بعد فرزندانش که آنها هم درس حوزوی خوانده اند دِینِ خود را اَدا کرده بودند .

من از مرحوم پدرم پرسیدم : آیا پدرتان که به مردم قرض می ­داد در اِزای آن از مردم چیزی هم می ­گرفت؟

مرحوم پدرم گفت : اگر خودشان چیزی می ­دادند که می ­گرفت اگر هم نمی ­دادند که هیچی !

« مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اَجْرٌ کَرِیمٌ . » ، ( حدید ، 57 / ١١ )

قرآن بخوان

در کتابِ « می ­رویم تا خطّ امام بماند » که زندگینامۀ شهید مهدی رجب ­بیگی است مقاله­ ای جالب از ایشان چاپ شده است که من آن را دوست دارم ، قسمتی از آن مقاله :

آن گاه که درون خویش را از خود تهی یافتی و بیرون خویش را خالی از خدا ـ قرآن بخوان

آن گاه که مرگ را ختم و مَعاد را وَهم و پندارِ خود را حَتم یافتی ـ قرآن بخوان

آن گاه که گذشته را حسرت و حال را عُسرت و آینده را حیرت احساس کردی ، شب قدر را به یاد آور ـ قرآن بخوان .

مدرسۀ قرآن

 یک نفر در دانمارک به قرآن اهانت کرده و یک قرآنی را آتش زده بود ، از وزارتخانه یک بخشنامه آمده بود که در همۀ مدارس کشور باید یک تابلوی هم به عُنوانِ « مدرسۀ قرآن » نصب شود ! و به قرآن اهمّیّت داده شود ! به کسی که بخشنامه را در ستادِ شاهد یکی از نواحی مشهد به من داده بود نظریّه می ­خواست گفتم : اسراف نکنید ! نصبِ تابلو چه مشکلی را حلّ می­ کند ؟ مگر الآن در این مدارس برای قرآن چه کاری انجام می ­شود ؟ و چه اهمیّتی داده می ­شود ؟ و مگر از کلاسهای قرآنِ درسی چه نتیجه­ ای حاصل می ­شود که در سراسرِ کشور تابلو مدرسۀ قرآن در همۀ مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان و هنرستان و پیش ­دانشگاهی نصب شود ؟ گفتند : نه باید برای قرآن هزینه شود !

این هم تابلوی در روستای فرومد ما !  

کُنتورِ برقِ مسجد نبیّ اکرم (ص) فرومد

کُنتورِ برقِ مسجد نبیّ اکرم (ص) فرومد

گاهی اوقات یک بی ­احتیاطی موجب می ­شود حادثۀ ناگواری رُخ دهد ، خیلی از حوادثی که رُخ داده و هموطنانِ ما جان باخته­ اند یا آسیب دیده ­اند و خساراتی به بار آمده است بر اثرِ مسامحه و سهل انگاری واقع شده است . علاجِ واقعه را قبل از وقوع باید کرد . بعد از حادثه دنبالِ مقصّر گشتن دردی را درمان نمی ­کند . قبلاً گفته بودم در حیاطِ حسینیّۀ محلِّ پشند نشسته بودم چشمم به نردبانِ آن افتاد ، نردبانِ چوبی و فرسوده ، نگران شدم که برای کسی حادثه ­ای رُخ دهد ، سفارش دادم و یک نردبانِ آهنی ساختند . حادثه روستا و شهر نمی ­شناسد هر جا ممکن است حادثه ­ای رُخ دهد ! مرحوم حسن شفیعی بر اثرِ همین سهل انگاریها جان باخت . کَنده شدنِ سیم برق از سقفِ حمام عمومی و افتادنِ آن پُشتِ درب ، موجب شد آن مرحوم جان ببازد و ذائقۀ همه را تلخ کند .

چندین سال است که جا فیوزِ کنتورِ برقِ مسجد نبیّ اکرم (ص) شکسته است . من یک بار با یکی از هیئت اُمنای مسجد دورِ آن را کاغذ پیچیدیم و چسب زدیم و گفته شد که این فیوز را درست کنند . تا اینکه پارسال در تاریخ 23 / 10 / 1395 کنتورِ برقِ حیاطِ من وصل شد و فیوزِ و جا فیوز کنتورِ برقِ حیاطِ پدری من عوض شد ، هزینۀ فیوز و تعویضِ فیوزِ کنتورِ برقِ مسجدِ نبیّ اکرم را هم پرداخت کردم تا جا فیوزی آن هم عوض شود . در این مدّت حدودِ یک سال ، چند بار حضوری یادآوری کرده ­ام ، چند بار تلفنی گفته ­ام و چند بار هم در تلگرام گوشزد کرده ­ام تا مشکلِ کنتورِ مسجد حلّ شود ، هر بار چَشم چَشم شنیده ­ام و کاری انجام نگرفته است ! حتّی گفته­ ام : شما کنتورِ خانۀ خدا را که با این همه گفتن درست نمی ­کنی ، با خَلقِ خدا چه می ­کنی ؟!

واقعاً اگر اتّفاقی بیفتد مسئول کیست ؟ و چگونه می­شود جُبران کرد ؟ و آیا اگر کسی را برق گرفت یا در خانۀ خدا آتش ­سوزی رُخ داد قابلِ جُبران است ؟!

این روزها در بحثِ زلزلۀ کرمانشاه رعایت نکردنِ یک سری استانداردها را موجبِ و علّت خسارت بیشتر می ­دانند .

نقد یک حدیث

مدّتی بود که به گروه تلگرامی « پاسخگویی به سئوالاتِ شرعی وشُبهاتِ فرومدیها » مراجعه نکرده بودم تا اینکه مطلبی از آن گروه در گروه تلگرامی « کتابخانۀ فرومد » به صورتِ forward درج شد .

چند روز گذشت که این متن توجّه مرا به خود جلب کرد و سؤالاتی برایم به وجود آورد .

اوّل متنِ درج شده را بخوانید ، بعد اصلِ آن را از « اصول کافی » مرور کنید . و بعد « نقدِ » مرا « نسیه » نگذارید بلکه دیدگاهتان را بنویسید .

 

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ ؛ قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص)‏ : بَیْنَمَا مُوسَى (ع) جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ إِبْلِیسُ وَ عَلَیْهِ بُرْنُسٌ ذُو أَلْوَانٍ فَلَمَّا دَنَا مِنْ مُوسَى (ع) خَلَعَ الْبُرْنُسَ وَ قَامَ إِلَى مُوسَى فَسَلَّمَ عَلَیْهِ .

فَقَالَ لَهُ مُوسَى :مَنْ أَنْتَ ؟

 فَقَالَ : أَنَا إِبْلِیسُ .

قَالَ : أَنْتَ فَلَا قَرَّبَ اللهُ دَارَکَ‏

قَالَ : إِنِّی إِنَّمَا جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَیْکَ لِمَکَانِکَ مِنَ اللهِ .

قَالَ : فَقَالَ لَهُ مُوسَى (ع) فَمَا هَذَا الْبُرْنُسُ ؟

قَالَ : بِهِ أَخْتَطِفُ قُلُوبَ بَنِی آدَمَ‏

فَقَالَ مُوسَى : فَأَخْبِرْنِی بِالذَّنْبِ الَّذِی إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَیْهِ‏

قَالَ : إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَ اسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَ فِی عَیْنِهِ ذَنْبُهُ .

وَ قَالَ : قَالَ اللهُ ( عَزَّ وَ جَلَّ ) لِدَاوُدَ (ع) : یَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ .

قَالَ : کَیْفَ أُبَشِّرُ الْمُذْنِبِینَ وَ أُنْذِرُ الصِّدِّیقِینَ ؟!

قَالَ : یَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ أَنِّی أَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ أَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ أَلَّا یُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ فَإِنَّهُ لَیْسَ عَبْدٌ أَنْصِبُهُ لِلْحِسَابِ إِلَّا هَلَکَ .

الکافی ( ط ـ الإسلامیّة ) ؛ ج‏2 ؛ ص 314

رسولِ خدا ( صلّى اللهُ علیه و آله ) فرمود : زمانى موسى ( علیه السّلام ) نشسته بود که ناگاه شیطان سوى او آمد و کُلاهِ درازِ رنگارنگى به سر داشت ، چون نزدیکِ موسى ( علیه السّلام ) رسید ، کُلاهش را برداشت و خدمتِ موسى بایستاد و به او سلام کرد .

موسى گفت : تو کیستى ؟

گفت : من شیطانم .

موسى گفت : شیطان تویى ؟! ( خدا آواره ‏ات کند )

شیطان گفت : من آمده ‏ام به تو سلام کنم به خاطرِ منزلتى که نزدِ خدا دارى .

موسى ( علیه السّلام ) به او فرمود : این کُلاه چیست ؟

گفت : به وسیلۀ این کُلاه دلِ آدمیزاد را می­ رُبایم ( گویا رنگهاى مختلفِ کُلاه نمودارِ شهوات و زینتهاى دنیا و عقایدِ فاسد و ادیانِ باطل بوده است ) .

موسى گفت : به من خبر ده از گناهى که چون آدمیزاد مرتکب شود بر او مسلّط شوى ؟

شیطان گفت : هنگامى که او را از خود خوش آید و عملش را زیاد شُمارد و گناهش در نظرش کوچک شود .

و فرمود : خداى ( عزَّ و جلَّ ) به داود ( علیه السّلام ) فرمود : اى داود ! گُنهکاران را مُژده بده و صدّیقان ( راستگویان و درست کرداران ) را بترسان .

داود عرض کرد : چگونه گُنهکاران را مُژده دهم و صدّیقان را بترسانم ؟!

فرمود : اى داود ! گُنهکاران را مُژده بده که من توبه را می­ پذیرم و از گناه در می گذرم و صدّیقان را بترسان که به اعمالِ خویش خودبین نشوند ، زیرا بنده ­ای نیست که به پاى حسابش کشم جُز آنکه هلاک باشد ( و سزاوارِ عذاب ، زیرا از نظرِ عدالت و حساب عبادات بنده با شُکر یکى از نعمتهاى او برابرى نکند ) .

أصول الکافی ، ترجمۀ مصطفوى ، ج‏3 ، ص 430

 

آیاتِ الهی یا آیاتِ شیطانی ؟

نقدِ یک حدیث

یک حدیث را از دو جهت می­ توان نقد کرد .

ـ از جهتِ سند و سلسلۀ افرادِ آن که مرتبط با علمِ رِجال است .

ـ از جهتِ متن و محتوای آن

بررسی سند خیلی حایزِ اهمّیّت نیست چون اگر سلسلۀ سند اِشکالی نداشته باشد و محتوای حدیث اِشکال داشته باشد باز هم پذیرفته نیست وانگهی کسانی که حدیث جعل کرده­ اند ، سعی کرده ­اند با سلسلۀ سندی حدیث جعل کنند که مورردِ پذیرش قرار گیرد ، یعنی علاوه بر جعلِ متن و محتوا ، جعلِ سند هم کرده ­اند .

علّآمۀ طباطبایی در تفسیر المیزان گفتگوهایی از شیطان با پیامبران نقل کرده از جمله نوشته است : و نیز در حدیثى آمده که موسى (علیه السّلام ) شیطان را دید که کُلاه بلندى بر سر دارد ، علّت آن را سؤال کرد گفت : با این کُلاه دلهاى بنى ­آدم را صید مى ­کنم ...  

البتّه این روایات طورى نیست که بتوان به یک یک آنها اعتماد نمود ، زیرا

اوّلاً ؛ سندِ همۀ آنها صحیح نیست .

و ثانیاً ؛ آن روایاتى هم که سندشان صحیح است روایاتى آحادند که نمى ­توان در مثلِ این مسئله که یک مسئله اعتقادى و اصولى است به آن تمسّک جُست .

تفسیر المیزان ، طباطبایی ـ سیّدمحمّدحسین ، برگردان ؛ موسوی همدانی ـ سیّدمحمّدباقر ، دفتر انتشارات اسلامی ، چاپ پنجم ، 1374 . مجلّد 8 ، ص 79 و 81

در اینجا حدیثِ موردِ نظر از جنبۀ متن و محتوا موردِ بررسی قرار می ­گیرد .

1ـ کلمۀ ابلیس در قرآن 11 مورد بیان شده ، 9 موردِ آن مرتبط به داستانِ آفرینشِ آدم و دو موردِ آن مرتبط با قیامت است پس در قرآن از کلمۀ ابلیس برای دنیا استفاده نشده است .

ـ آنچه در دنیا مطرح شده ، کلمۀ « شیطان » و « شیاطین » است .

ـ بنا بر این به کار بُردنِ کلمۀ ابلیس در این متن اعتبارِ حدیث را زایل می­ کند . چون پیامبر با کاربُردِ واژۀ ابلیس و شیطان در مکانِ خود آشناست .

2ـ در متنِ حدیث ابلیس به موسی می ­گوید : من آمده­ ام به خاطرِ مقامی که در پیشگاهِ خدا داری بر تو سلام کنم .

ـ امّا حدیث تقطیع شده ، به گونه ­ای که گُمان می ­رود هیچ سلامی نکرده فقط به پرسشِ موسی پاسخ داده است .

3ـ ابلیس می­ گوید : به جهتِ قُرب و منزلتی که در پیشگاهِ خدا داری آمده­ ام به تو سلام کنم ! در صورتی که خدا او را امر به سجده کرد امّا برای آدم سجده نکرد . تکبّر ورزید و کافر گردید . هیچ گزارشی از توبۀ ابلیس به ما نرسیده که او از کارش پشیمان شده و دست به هدایتگری زده است . پس این مطلب با آیاتِ قرآن سازگاری ندارد .

4 ـ در متن علّت سؤال کردنِ موسی از ابلیس بیان نشده است .

ـ اگر موسی از ابلیس سؤال کرده تا اطمینان حاصل کند او ابلیس است که متن گویای این نیست چون ابلیس راهنمایی کرده ، در صورتی که کارِ ابلیس گُمراهی است نه راهنمایی !

ـ در متن هم آمده که گفته با این کُلاه ، فریب می­دهم یعنی کارش گُمراهی است نه هدایت !

ـ و چرا در این صورت که موسی نمی­ دانسته او کیست ، پاسخِ سلامِ ابلیس را نداده است .

ـ و اگر موسی از ابلیس سؤال کرده تا بر معلوماتش افزوده شود و در واقع ابلیس معلّم موسی شده است ، باید گفت : پس اینها آیاتِ شیطانی است چون پیامبرِ خدا باید از طریقِ خدا و ملائکه آموزش ببیند نه از طریقِ ابلیس یا شیطان !

ـ آیا امام صادق (ع) و حضرت محمّد (ص) و حضرت موسی (ع) باید سخنِ خدا را برای هدایت به مردم بگویند یا سخنِ ابلیس ؟

5 ـ در پی ­نوشت آمده آست :  الکافی ، ج 2 ، ص 314 .

سلسله سند و متنِ اصلی حدیث که عربی است حذف شده و فقط ترجمۀ آن آمده است ، پس باید به کتابی که ترجمه شده ارجاع داد تا معلوم شود مترجم چه کسی بوده است . وانگهی این متن در فضای مجازی به وفور هست به همین صورت ، این نشان می دهد که مطلب از کتاب گرفته نشده بلکه از روی هم کُپی شده است . خصوصاً که در « اصول کافی » قسمتِ « سلام کردنِ ابلیس بر موسی » آمده ولی در این متن حذف شده است .

6ـ موسی به ابلیس می ­گوید : خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند .

امّا به جای آنکه ابلیس دور شود با موسی به گفتگو می ­پردازد و موسی هم از ابلیس مطلبی می ­پرسد .

7 ـ ابلیس به موسی می ­گوید : من آمده ­ام که به تو سلام کنم .

یعنی حدیث می ­گوید : موسی در پیشگاهِ خدا چُنان مقامی دارد که ابلیس آمده تا به او سلام بکند و حدیث در واقع از فضیلتِ موسی سخن می­ گوید . در قرآن آمده است که :

« إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا . » ،

( احزاب ، 33 / ٥٦ )

این آیه در بارۀ خاتم النّبین است امّا سؤال این است که موسی به عنوانِ پیامبرِ خدا شایستۀ صلوات یا درود و سلام خدا و مؤمنان است یا شایستۀ سلامِ ابلیس ؟

8 ـ قرآن شیطان را « عَدُوٌّ مُبِین » برای انسانها و «کَفُور » برای خدا معرّفی کرده است ، آیا اَخبار و اِخبار قرآن صادق نیست ؟

« ... وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ . » ،

( بقره ، 2 / ١٦٨ و 208 )

« قَالَ یَا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ . » ،

( یوسف ، 12 / ٥ )

« إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا . » ،

( اسراء ، 17 / ٢٧ )

« وَ قُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا . » ،

( اسراء ، 17 / 53 )

قرآن می ­گوید : شیطان به پیامبران هم القا می ­کند .

« وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللهُ آیَاتِهِ وَ اللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ . » ،

( حجّ ، 22 / ٥٢ )

و پیش از تو هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم مگر اینکه وقتی آرزو می­ کرد [ که دینش را پیش ببرد ] شیطان در آرزویش [ مطالبی نادرست را ] القا می ­کرد ولی خدا آنچه را شیطان القا می­ کند از بین می ­بَرد . سپس آیاتِ خود را استوار می دارد و خدا دانای حکیم است .

ترجمۀ مرحوم  صالحی  نجف  آبادی

موسی کُشته شدنِ یکی از فرعونیان را از عملِ شیطان که « عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ » است می­ داند و در پاسخِ فرعون می ­گوید : من آن موقع که آن فرد را کُشتم از گُمراهان بودم ، در واقع اشاره به همان کارِ شیطان که گُمراهی است می­ کند .

« وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هَذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ : هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ . » ،

( قَصص ، 28 / ١٥ )

« قَالَ : أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَ لَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ * وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ * قَالَ : فَعَلْتُهَا إِذًا وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ * فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ . » ،

( شعراء ، 26 / 18 ـ ٢١ )

پس اینکه ابلیس یا شیطان موسی را راهنمایی کرده ، بر خلافِ قرآن است و احادیث هم باید بر قرآن عرضه شود اگر موافق بود و مخالف نبود موردِ پذیرش قرار گیرد .

مرحوم سیّدمرتضی عسکری می ­گوید : « در میانِ احادیث ، چه تفسیری و چه غیرِ آن روایاتِ مخدوش و غیرِصحیح زیاد است و متأسّفانه پیروانِ مکتبِ اصول فقط بررسیِ متن و سندِ احادیث را در محدودۀ احادیثِ فقهی پیاده کردند و در موردِ سایرِ احادیث ، ابزارِ علمی­شان را فروگذاردند و با احادیثِ تفسیری همانندِ اخباریها عمل کردند ! هیچ بررسی نکردند و نمی ­کنند که آیا این حدیث صحیح است یا خیر ؟ معارض با قرآن است یا خیر ؟ با کمالِ تأسّف علمِ قرآن و علمِ سیره در حوزه بی ­آبرو است . »

کیهان اندیشه ، ( ویژه ­نامۀ قرآن ـ بهمن و اسفند 1368 ) شمارۀ 28 ، ص 45 .  

مرحوم آیت الله خویی دلایلِ زیادی آورده که نمی­ توان همۀ احادیثِ کُتب اربعه را قابلِ اعتبار و اعتماد دانست بلکه باید موردِ ارزیابی قرار گیرد ، یکی از دلایلِ او این است : شیخ صدوق « کتاب مَن لا یحضُرُهُ الفقیه » را در پاسخ به درخواستِ سیّد شریف ابوعبدالله معروف به « نعمت­ الله » نگاشته است . او از شیخ می ­طلبد که در فقه کتابی بنگارد که مرجع و تکیه­ گاهِ او باشد و در مقولۀ خود [ احادیثِ فقهی ] چون کتابِ مَن لا یحضُرُهُ الطّبیب اثرِ « محمّد بن زکریای رازی » در طبّ رسا و گویا باشد .

بی ­شکّ « کافی » از « مَن لا یحضُرُهُ الفقیه » گُسترده و فراگیرتر است پس اگر شیخِ صدوق تمامِ روایاتِ کافی را صحیح می ­دانست تا چه رسد که قاطع و معتقد به قطعیّت صدورِ همۀ روایاتِ کافی از معصومان (ع) باشد دیگر نیازی نمی­ دید که خود « مَن لا یحضُرُهُ الفقیه » را به رشتۀ تألیف کشد بلکه می ­بایست « ابوعبدالله » را به کافی رهنمون می ­کرد و می­ گفت : کتابِ کافی در بابِ خود ، با مَن لا یحضُرُهُ الطبیب در طبّ همپایه است و هم در معنای خود ، کافی و بَسنده . »     

در آمدی بر علم رجال ( ترجمة مقدمة معجم رجال الحدیث ) ، آیت الله العظمی ابوالقاسم خویی ، ترجمة عبدالهادی فقهی زاده ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ اوّل ، 1376 ، ص 35 ـ 36 

شهید مطهّری می­ گوید :‌ در همین کتابِ کافی و کتابهای دیگر روایتها هست که اگر به مضمونِ اینها نگاه بکنیم ، می ­فهمیم که مُزَخرَف است ، بعضیها هم سندشان ضعیف است .

( اسلام و مقـتضیات زمان ، انتشارات صدرا ، چاپ اوّل ،1362 . ص 81 )

حالا چه ضرورتی دارد که بدونِ ارزیابی از کتابهای حدیث ، نقلِ قول کنیم ؟

حجّ و عُمره

عرفات

قسمتی از دعای عرفه زین العابدین (ع)

اَللَّهُمَّ هَذَا یَوْمُ عَرَفَةَ یَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَکَ ، وَ مَنَنْتَ فِیهِ بعَفْوِکَ ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیَّتَکَ ، وَ تَفَضَّلْتَ بهِ عَلَى عِبَادِکَ .

... وَ اجْعَلْ بَاقِیَ عُمُرِی فِی الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِکَ ، یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ ، وَ صَلَّى اللهَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ ، وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ أَبَدَ الْآبِدِینَ .

صحیفه سجّادیّه ، قسمتی از دعای 47 ، عرفه

بارالها ، این روزِ عرفه روزی است که آن را تشریف بخشیده­ ای و گرامی داشته­ ای و عظمت داده ­ای ، رحمتت را در آن گُسترده ­ای ، و عفوت را در آن اِنعام فرموده­ ای و عطایت را در آن فراوان کرده ­ای و به وسیله آن بر بندگانت تفضّل نموده­ ای .

... و بازمانده عمرم را برای طلبِ خشنودی خود ، در حجّ و عُمره قرار ده . ای پروردگارِ جهانیان . و خدای رحمت فرستد بر محمّد و آلِ او که پاکیزگان و پاکانند ، و جاودانه سلام بر او و ایشان باد .

 طواف

قسمتی از دعای عیدِ قربان زین العابدین (ع)

اَللَّهُمَّ هَذَا یَوْمٌ مُبَارَکٌ مَیْمُونٌ وَ الْمُسْلِمُونَ فِیهِ مُجْتَمِعُونَ فِی أَقْطَارِ أَرْضِکَ یَشْهَدُ السَّائِلُ مِنْهُمْ وَ الطَّالِبُ وَ الرَّاغِبُ وَ الرَّاهِبُ‏ وَ أَنْتَ النَّاظِرُ فِی حَوَائِجِهِمْ فَأَسْأَلُکَ بجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ هَوَانِ مَا سَأَلْتُکَ عَلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ...

  بار خدایا ، امروز روزى مبارک است و خجسته و مسلمانان در اقطار زمین تو گردهم آمده ‏اند . برخى سائلانِ آمرزش تواند ، برخى طالبانِ نعمت تو ، جمعى با دلى پر شوق و امید و جمعى ترسان و لرزان‏ و تو در نیازمندیشان مى ‏نگرى . پس ، از تو مى ‏خواهم به جود و کرمت و آسان بودن خواهش من در نزد تو که بر محمّد و خاندان او درود فرستى .

یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ وَ اسْتَجِبْ لِی جَمِیعَ مَا سَأَلْتُکَ وَ طَلَبْتُ إِلَیْکَ وَ رَغِبْتُ فِیهِ إِلَیْکَ وَ أَرِدْهُ وَ قَدِّرْهُ وَ اقْضِهِ وَ أَمْضِهِ‏ وَ خِرْ لِی فِیمَا تَقْضِی مِنْهُ وَ بَارِکْ لِی فِی ذَلِکَ وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ بهِ وَ أَسْعِدْنِی بمَا تُعْطِینِی مِنْهُ‏ وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ وَ سَعَةِ مَا عِنْدَکَ فَإِنَّکَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ وَ صِلْ ذَلِکَ بخَیْرِ الْآخِرَةِ وَ نَعِیمِهَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .

اى پروردگارِ من ، پروردگارِ من ، اى خداى مهربان ، اى خداى بخشنده ، اى صاحبِ جلالت و بزرگوارى ، بر محمّد و خاندانِ او درود بفرست و همه آنچه را از تو خواسته ‏ام و از تو طلبیده‏ ام و براى آن روى به تو آورده ‏ام اجابت کن . آن را براى من بخواه و مقدّر کن و حُکم کن و روا دار . و خیرِ مرا قرار ده در آنچه از خواسته‏ هایم بر مى ‏آورى و مرا در آن بَرَکَت دِه و بدان بر من تفضّل نماى و در آنچه مرا عطا مى ‏کنى نیکبختم گردان‏ و براى من در فضل و احسانِ خود بیفزاى ، که تو توانگر و بخشاینده ‏اى ، و آن را به خیر و نعمت آخرتم بپیوند ، یا ارحم الراحمین .

صحیفه سجّادیّه ، قسمتی از دعای 48 ، عید اَضحی

موج 

پاسخ امام علی (ع) در باره زیورِ کعبه

 

نهج البلاغه ، حکمت 270 :وَ رُوِیَ أَنَّهُ ذُکِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِى أَیَّامِهِ حَلْیُ الْکَعْبَةِ وَ کَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بهِ جُیُوشَ الْمُسْلِمِینَ کَانَ أَعْظَمَ لِلْأَجْرِ وَ مَا تَصْنَعُ الْکَعْبَةُ بالْحَلْیِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِکَ وَ سَأَلَ عَنْهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ [ علیه السّلام ] فَقَالَ [ علیه السّلام ] :

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبیِّ ص وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ أَمْوَالُ الْمُسْلِمِینَ فَقَسَّمَهَا بَیْنَ الْوَرَثَةِ فِى الْفَرَائِضِ وَ الْفَیْ‏ءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّیهِ وَ الْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اللهُ حَیْثُ وَضَعَهُ وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللهُ حَیْثُ جَعَلَهَا وَ کَانَ حَلْیُ الْکَعْبَةِ فِیهَا یَوْمَئِذٍ فَتَرَکَهُ اللهُ عَلَى حَالِهِ وَ لَمْ یَتْرُکْهُ نِسْیَاناً وَ لَمْ یَخْفَ عَلَیْهِ مَکَاناً فَأَقِرَّهُ حَیْثُ أَقَرَّهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ : « لَوْلَاکَ لَافْتَضَحْنَا . » وَ تَرَکَ الْحَلْیَ بِحَالِهِ .

[ و گفته­ اند که در روزگارِ خلافتِ عُمَر بن خطّاب از زیورِ کعبه و فراوانی آن نزدِ وی سخن رفت ، گروهی گفتند : اگر آن را به فروش رسانی و به بهایش سپاهِ مسلمانان را آماده گردانی ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عُمَر قصدِ چُنین کار کرد و از امیرالمؤمنین پرسید : فرمود : ]

« قرآن بر پیامبر (ص) نازل گردید و مالها چهار قِسم بود :

ـ مالهای مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث ­بَران قِسمت نمود .

ـ و غنیمتِ جنگی که آن را بر مستحقّانش توزیع فرمود .

ـ و خُمس که آن را در جایی که باید نهاد .

ـ و صَدَقات که خدا آن را در مصرفهای مُعَیّن قرار داد .

در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روی فراموشی رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایی بنِه که خدا و پیامبر او مقرّر فرمود . عُمَر گفت : « اگر تو نبودی رسوا می شدیم . » و زیور را به حالِ خود گذارد . »

سفارش امام علی (ع) به فرزندانش

أُوصِیکُمَا بتَقْوَی اَللهَ ...

وَ صَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا ص یَقُولُ صَلاَحُ ذَاتِ اَلْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصِّیَامِ .

اَللهَ اَللهَ فِی اَلْأَیْتَامِ فَلاَ تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لاَ یَضِیعُوا بحَضْرَتِکُمْ .

وَ اَللهَ اَللهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهُ نَبیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ .

وَ اَللهَ اَللهَ فِی اَلْقُرْآنِ لاَ یَسْبقُکُمْ بالْعَمَلِ بهِ غَیْرُکُمْ .

وَ اَللهَ اَللهَ فِی اَلصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ .

وَ اَللهَ اَللهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا .

وَ اَللهَ اَللهَ فِی اَلْجهَادِ بأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اَللهِ . ...

وصیّتی از آن حضرت ( ع)به حسن و حسین علیهما السّلام هنگامی که ضربت خورد .

شما را سفارش می­ کنم به ترسیدنِ از خدا ...

و آشتی با یکدیگر که من از جدّ شما ( صلّی الله علیه و آله ) شنیدم که می ‏گفت : آشتی دادن میانِ مردمان بهتر است از نماز و روزهسالیان .

خدا را ! خدا را ! درباره یتیمان . آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مَدارید و نزدِ خود ضایعشان مگذارید .

خدا را ! خدا را ! همسایگان را بپایید که ، سفارش شده پیامبر(صلّی الله علیه و آله ) شمایند . پیوسته درباره آنان سفارش می ­فرمود ، چُنانکه که گمان بُردیم برای آنان ارثی معیّن خواهد نمود .

خدا را ! خدا را ! درباره قرآن ، مبادا دیگری بر شما پیشی گیرد در رفتار به حُکم آن .

خدا را ! خدا را ! درباره نماز ، که نماز ستونِ دینِ شماست .

خدا را ! خدا را ! در حقِّ خانه پروردگارتان . آن را خالی مَگذارید چَندانکه در این جهان ماندگارید که اگر ( حُرمت ) آن را نگاه ندارید به عذابِ خدا گرفتارید .

خدا را ، خدا را ، درباره جهاد در راهِ خدا به مالهاتان و جانهاتان و زبانهاتان .

[ نهج البلاغه ، ترجمه مرحوم شهیدی ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ ششم ، 1373 ]

نکته :

ـ امام سجّاد علیه السّلام دعا کرده است که مابقی عُمرش در حجّ و عُمره بگذرد .

ـ امام علی علیه السّلام فرموده است هر کدام از مواردِ زیر ، حُکمی جداگانه دارد و نباید یکی را فدای دیگری کرد . ( اِرث ، غنیمتِ جنگی ، خُمس ، صدقات ، زیورِ کعبه )

ـ امام علی علیه السّلام در باره مواردِ زیر هُشدار داده است که مبادا فرو نهاده شود . ( یتیمان ، همسایگان ، قرآن ، نماز ، خانه پروردگار ، جهاد در راهِ خدا به مال و جان و زبانِ خود )

پرسش : آیا حجّ یا عُمره فقط باید یک بار انجام گیرد و هزینه آن را برای درماندگان صرف کرد یا هر کدام حُکم خود را دارند ؟

 

علی شاهرخ با مرحوم پدرش

حسینیه های فرومد

حسینیّه­ ها در فرومد

در فرومد هر محلّه یا کوچه برای خودش یک حسینیّه دارد ، کوچۀ بالا ، کوچۀ جنان ، کوچۀ پشند .

هر سه حسینیّه­ در فرومد بزرگ است ، بزرگ ­تر از مساجد !

حسینیّۀ کوچۀ بالا را نگاه کنید رو به روی مسجد قاضی است ، چند برابر این مسجد است ؟ تازه نصفِ آن هم دو طبقه است !

حسینیۀ محلّ پشند را نگاه کنید ، به موازاتِ مسجد صاحب الزّمان است ، امّا هم طولش بیشتر است و هم عرضش ! تازه یک هیئت ابوالفضلی هم در مفتآباد است که آن هم بزرگ است .

حسینیّۀ کوچۀ جنان هم این قدر بزرگ است که به نظر می­ رسد اگر تمامِ کوجه جنانی ­ها در آن جمع شوند باز پُر نمی­ شود !

اگر بگویید حسینیّه که بزرگ است چون در هر کوچه یکی است ولی مسجد چند تاست . پاسخ خواهید شنید که اگر برای ماه محرّم به یک حسینیّه می­ توان رفت مگر برای ماه رمضان به یک مسجد نمی­ توان رفت . 

ای همۀ کسانی که در محرّمها سینه می ­زنید و نوحه می ­خوانید و سنج می ­زنید و بر طبل می­ کوبید و عَلَم بر­ می­ دارید و نذری می ­دهید و ... شما امسال در بارۀ موضوع عاشورا و امام حسین چه مقدار کتاب مطالعه کردید ؟ پارسال چطور ؟ در این پنج سال اخیر چند نسخه کتاب در بارۀ امام حسین و حضرت زینب و ابوالفضل و ... خوانده­ اید ؟ در تمامِ مدّت عمرتان چطور ؟

هیچ با خود اندیشیده ­اید که ما هر چه عاشورایی باشیم از امام سجّاد عاشورایی ­تر نیستیم . هیچ با خود فکر کرده ­اید چرا در محرّم « صحیفۀ سجّادیّۀ » امام زین العابدین غایب است ؟ شما در این سالیانِ عُمرتان هرگز در محرّم دعایی از صحیفه در حسینیّه ها شنیده ­اید یا خوانده­ اید ؟ آیا نوحه­ هایی که خوانده می ­شود خیلی مفاهیم عالی دارد و از مفاهیم صحیفۀ سجّادیّه عالی ­تر است ؟!

شما تا به حال در حسینیّه ­ها از ابوالفضل یا حضرت عبّاس چه شنیده ­اید ؟ غیر از اینکه رفت آب بیاورد دستانش بُریده شد چیز دیگری شنیده ­اید ؟ می ­دانید که ابوالفضل مانندِ حُرّ فقط یک روز یا مدّت کوتاهی با امام حسین نبوده ، غیر از آب و مَشک و کُشته شدنِ ابوالفضل در روزِ عاشورا در باره ­اش چه می­ دانیم ؟

هیچ گاه در این حسینیّه ­های بزرگ در بارۀ زندگانی ابوالفضل چیزی شنیده ­اید . به دانشِ شما در این مورد چیزی افزوده شده است ؟ صداها و فریادهای « اباالفضل ، اباالفضل » را نمی­ گویم . می دانیم که ابوالفضل دربارۀ برادرش و فرزندانِ برادرش وفادار بود و فداکاری کرد . ای کسانی که فریادِ « اباالفضل ، اباالفضل » تان بلند است و بر سینه می ­کوبید ؟ چقدر نسبت به برادرتان و فرزند برادرتان دلسوزید ؟!

یکی از فرومدیها در فضای مجازی نوشته بود که حیف شد روزِ تاسوعا سنّت عَلَم گردانی منسوخ شد . باید از آن فردِ محترم پرسید : چرا حیف شد ؟ مگر غیر از این بود که در روزِ تاسوعا جمعیّتی بیشتر از پنجاه نفر دنبالِ عَلَم راه می ­افتادند آن هم از بزرگان و ریش سفیدان و دربِ تک تکِ منازل را می ­زدند که شما چقدر می­ خواهید برای حسینیّه بدهید ، در واقع برای روضه خوان .

شما تا کنون در حسینیّه ها چیزی هم آموخته ­اید ؟ دقّت کنید نمی­ گویم چیزی نمی­ دانید ، چون شاید کتاب خوانده ­اید ، شاید فیلم نگاه کرده ­اید ، شاید جایی پای سخنرانی بوده ­اید . صحبتِ من این است که در حسینیّه­ های فرومد به دانسته­ های شما چیزی اضافه شده است ؟

شاید بگویید : بله ، یک نفر گفته ، یا ابالفضل ! به دادم برس ! بعد ابوالفضل سوارِ اسب بوده به تاخت به سمتش آمده و به دادش رسیده ، خُب این حرف به پول می ­ارزد که برایش پول داد ؟!

شما در قرآن دیده­ اید که در بارۀ یک پیامبری ، یا انسانِ موحّدی چُنین حرفهایی گفته باشد . مثلاً در جنگِ بدر یا اُحُد پیامبرِ گرامی اسلام گفته باشد : « یا ابراهیم » بعد ابراهیم یا موسی یا عیسی یا ... به کمکش شتافته باشند . مگر پیامبر گرامی اسلام از ما مستجاب الدّعوه ­تر نیست ؟! آن گونه که در بارۀ ابوالفضل پس از کُشته شدنش سخن گفته می ­شود در بارۀ کدام پیامبر در قرآن سخن گفته شده است .

هیچ تا به حال فکر کرده ­اید که چرا باید در محرّم ؛

کسانی که سینه می ­زنند اجرشان با امام حسین باشد .

کسانی که آشپزی می ­کنند اجرشان با سیّدالشّهدا باشد .

کسانی که ظرفها را می­ شویند اجرشان با زینب باشد .

کسانی که آب یا چای به مردم می­ دهند اجرشان با ابوالفضل باشد .

کسانی که ...

امّا کسانی که روضه می­ خوانند اجرشان توی جیبِ مردم باشد و باید مردم اجرِ آنها را از جیبشان درآورند و تقدیمشان کنند !

این را دارم از کسی که می ­گوید نباید سنّت عَلَم­ گردانی منسوخ می­ شد می ­پرسم ؟! خوب بگذارید اجرِ روضه­ خوانها هم با شهدای کربلا باشد !

برخی سخنرانها خصوصاً سخنرانهای فرومدی ، آیا از نتیجۀ شمارشِ آرا در فرومد خبر دارند ؟ آیا می ­دانند که بیشترِ فرومدیها در انتخاباتِ ریاست جمهوری به چه نوع خطِّ فکری رأی می ­دهند ؟ پس چرا به خودشان اجازه می ­دهند که در سخنرانی عمومی از یک جناحِ خاصّ سخن بگویند و از یک طیفِ خاصّ حمایت کنند ؟! مگر مردم در حسینیّه ­ها جمع می ­شوند که از گرایشِ فکری آنها مطّلع شوند ؟!

حسینیۀ محلّ پشند و مسجدِ صاحب الزّمان هر دو یک حیاطِ مشترک دارند ، آیا بهتر نیست مردها به مسجد بروند و زنها در حسینیّه باشند ؟ واقعاً فکر کنید . چه اشکالی دارد که زنها مستقلّ باشند ؟ خودشان برای خودشان نوحه بخوانند ، سخنرانی کنند ، چای بریزند ، ... تا نیاز به اینکه بگویید : « زنها ساکت باشید ! زنها ساکت باشید ! » نباشد !! در حسینیّه یک بلندگو یا تلویزیونِ مَدار بسته نصب شود تا اگر خواستند به سخنرانی و نوحه ­خوانی مردها گوش بدهند . بهتر نیست ؟

این حسینیّه­ های بزرگ کارکردِ دیگری هم دارند ، ناهارِ عروسی و عَزا در آنجا صرف می­ شود و صاحبانِ عروسی و عزا هزینه ­ای هم برای حسینیّه پرداخت می ­کنند . آیا زمانِ آن نرسیده که این هزینه ­ها الزاماً به حساب ریخته شود و به افراد داده نشود تا حسابها شفّاف باشد ؟! آیا نباید هیئت اُمنای هر حسینیّه مقدارِ وقفیّات و درآمدِ سالانۀ آن و مقدارِ کمک و مخارجِ حسینیّه ­ها را به اطّلاع عموم برسانند ؟

وقفنامه مسجد

 

قبل از آنکه مرحوم شیخ محمّد سعیدی از فرومد به مشهد مهاجرت کند در این مسجد اقامۀ نماز می کرده و این مسجد به مسجد سعیدی معروف شده است .

 


مسجد جامع فریومد

مسجد جامع فریومد ـ 22 / 8 / 1390