علی, [۲۷.۰۱.۱۷۱۵:۳۴]
ای کاش مطالبی که در بابِ درآمدِ روحانیون درج کردید منصفانه بود و از سرِ دلسوزی و خیرخواهی نه از سرِ فخرفروشی و غرض .
جنابِ یاقوتیان شکّ نکنید که سطحِ آگاهی و شُعورِ مردم بالا رفته است مخصوصاً فرومد که تا دلتان بخواهد تحصیلکردۀ حوزوی و دانشگاهی دارد و حتّی مردمِ عادی فرومد نیز تجزیه و تحلیلِ بالایی دارند .
ای کاش شما خودتان را ثابت می کردید تا مردم دربارۀ شما قضاوت می کردند نه اینکه روحانیّت را بکوبید .
حسادت انسان را به نابودی می کشاند . توقّع است هرچه انسان معلوماتش بیشتر شود افتاده تر و متواضع تر شود نه متکبّر و از خود راضی .
ممنون
علی جان ، من در بابِ درآمدِ روحانیون مطلبی درج نکردم که منصفانه باشد یا نباشد . بسیاری از روحانیون زحمت می کشند ، و معیشتِ زندگی خود را تأمین می کنند .
به عنوانِ معلّم بسیاری از همکارانِ خودم معلّم بودند ، آنها هم مثلِ من زحمت می کشیدند تا کَلّ بر مردم نباشند .
پس روحانیهایی که در مدارس و دانشگاهها و حوزه ها درس می دهند و حقوق می گیرند ، کارِ خوبی می کنند ،
بعضی روحانیها هم در ادارات و سازمانهای دیگر شاغل هستند .
بعضی روحانیها هم شغلِ آزاد دارند یعنی به کشاورزی یا مغازه داری یا ... مشغول هستند .
بعضی روحانیها هم پزشک یا پرستار یا ... هستند .
بعضی روحانیها هم مُدیر یا نمایندۀ مردم در مجلسِ شورای اسلامی هستند .
بعضی روحانیها هم محقّق و نویسنده و ... هستند .
و خیلی مشاغلِ دیگر ، کجا من در بارۀ درآمدِ این افرادِ زحمتکش سخنِ ناصوابی گفتم ؟
من فقط در یک مطلب در بابِ پول گرفتن از طریقِ عَلَم گردانی یا مثلِ آن برای روضه خوانها سؤالی کردم
بعد هم سخنِ خودم را مستند به سخنانِ عالمانِ دین مانندِ شهید مطهّری و شهید بهشتی و محدّثِ نوری و آقا نجفی قوچانی و ... کرده ام .
مگر من در اینکه سطحِ آگاهی و شُعورِ مردم بالا رفته شکّ کردم ؟ دلیلِ اینکه در سطحِ آگاهی و شُعورِ مردم شکّ ندارم مطالبِ تاریخی و علمی و فرهنگی است که در وبلاگ و کانالِ « خطّۀ فریومد / فرومد » درج می کنم .
بله فرومد افرادِ تحصیلکردۀ حوزوی و دانشگاهی دارد . اتّفاقا من گروهی دارم با نامِ « خطّۀ فریومد / فرومد » که در آن فقط افرادِ تحصیلکردۀ فرومدی ( حوزوی و دانشگاهی ) عضوند . یکی از همین افراد تحصیلکرده با من تلفنی صحبت کرد و گفت : چرا باید طلبه ها که درس می خوانند شهریّه بگیرند امّا دانشجویان که درس می خوانند ، شهریّه بدهند یا اگر وام می گیرند پس بدهند ؟ این بیانگر همان تجزیه و تحلیل است .
شاید بعضی بگویند : طلبه ها درسِ دین می خوانند . حرفِ مَتینی است . سؤال این است که در بحثِ پرستاری از زنان ، سونوگرافی ، سزارین ، زایمان ، جرّاحی و ... برای زنان ، دین چه می گوید : آیا دین نمی گوید : این کارهای زنان توسّط زنان انجام گیرد و به مردان مراجعه نشود مگر در اضطرار ؟!
دانشجویانِ دختری که این درسها را می خوانند در پی عملی کردنِ همان حُکم دین هستند یا نه ؟ چرا آنها نباید شهریّه بگیرند ؟ و مطالبی از این قبیل ، اینها تجزیه و تحلیلِ برخی از همین تحصیلکرده های فرومدی است که شما هم تأیید می کنید سطحِ آگاهی و شعورشان بالاست .
شما که مرا می شناسی ، من تحصیلکردۀ فرومدی نیستم یا مقالاتِ علمی که در زمینۀ علومِ قرآنی و تاریخِ محلّی و ... منتشر کرده ام ، جنابعالی را به این نتیجه رسانده که سطحِ شعورم بالا نیست ؟
بزرگوار اگر از ابتدایی که وبلاگِ خطّۀ فریومد / فرومد شروع به کار کرده ، مطالب و موضوعهای مندرج را نگاه کنید می بینید که چه تعداد از روحانیهای فریومد / فرومد معرّفی شده اند :
شیخ بدرالدّین معرّف با اشعاری از ابن یمین
شیخ حسن جوری با اشعاری از ابن یمین
مرحوم آیت الله شیخ حامد واعظی با ثبت نامه هایی تاریخی از ایشان
مرحوم آیت الله محمّد عزیزی ( سبزواری ) نویسندۀ تفسیر « الجدید فی تفسیر القرآن المجید » در هفت مجلّد
مرحوم میرزا علی محمّد هاشمی ـ کارشناسِ ارشد فقه با معرّفی پایان نامه اش
آیت الله سیّد رضا ضیایی با معرّفی چندین کتاب منتشر شده و منتشر نشده اش
معرّفی آیت الله العظمی شمس الدّین واعظی و سایتش
معرّفی مختصر مرحوم شیخ محمّد سعیدی و مسجدی که در آن نماز می خوانده است .
البّته در پی معرّفی مرحوم نورالدّین واعظی هم بوده ام ولی هنوز مدارک لازم فراهم نشده است .
آیا اینها کوبیدنِ روحانیّت بوده است ؟ مگر آن عالمانِ دین که نقدی بر روحانیّت داشته اند ، روحانیّت را کوبیده اند ؟
گفته اید که : حسادت انسان را به نابودی می کشاند ؟
کدام حسادت و کدام روحانیّت ؟ من در محرّم امسال متوجّه نشدم که کوچۀ جنان روحانی دارد یا ندارد ؟
کوچۀ بالا هم یک روحانی دارد که چون منزلش در مسیرِ باغ ماست ، من فقط چند بار که با ماشین در آن مسیر او را دیده ام سلامش کرده ام و رفته ام و هیچگاه با هم سخنی نگفته ایم . یعنی موقعیّتی جور نشده است .
روحانی کوچۀ پشند هم ، آخِرین شبی که در محرّم امسال ، ایشان را دیدم بعد از پایانِ جلسه بود که احوالپُرسی کردیم و آن قدر پیر و فرتوت به نظرم آمد که مرا به یادِ مرحوم پدرم انداخت که پیر و فرتوت شده بود . آیا پیرمردی که احتمالاً بالای هشتاد سال عُمر دارد ، حسادت دارد ؟
بله ؛ مرحوم پدرم هم بارها می گفت : انسان هر چه علمش بیشتر می شود مانندِ درختی است که میوۀ بیشتری دارد و شاخه هایش سر به زمین فرود می آورند . البتّه اگر بخواهم اصطلاحاتِ او را به کار ببرم باید بگویم : اَدِم هر چی عِلمش بیشتر مِرَه ، سنگیتر مِرَه ، مثلی درختینِه که بار وَرمِدَره ، جَخِهاش وَتَه می یَه .
بد نیست چند تا خاطره تعریف کنم :
شبی در شاهرود مرحوم حاج رضا فلّاح به من گفت : شما علمتان زیاد است .
گفتم : علم ما کجا بوده که زیاد باشد ؟!
گفت : همین که شما الآن لیسانس دارید ، در فرومد ، در روستا چند نفر لیسانس دارند ؟
گفتم : خوب ، تازه از این نتیجه می شود که علمِ آنها کم است ، نه اینکه علمِ من زیاد است .
بعد پدرم به من گفت : مهدی به حاجی رضا خوب جواب دادی ، آدم نباید مغرور باشد .
شبی در فرومد با مرحومِ پدرم کار می کردیم از داخلِ حیاط به بیرون بار می آوردیم شاید ساعتِ یازده ـ دوازده بود ، مردی حدوداً شصت ساله منیدری آمد و گفت : ماشین برای رفتن به منیدر پیدا نکردم ، جا ندارم .
پدرم گفت : تابستان است تو هم بیا مثلِ ما داخلِ حیاط بخواب .
بعد از من پرسید : تو مثلِ اینکه درس خوانده ای ، دیپلم داری ؟
گفتم : یک چند کلاسی درس خوانده ام .
گفت : نه معلوم می شود که با سوادی ، اگر سوادی نداشتی فوری می گفتی که چه مدرکی داری ؟
بزرگوار شما چرا به جای « نقدِ مطلب » نویسنده را نقد کرده اید ؟
شما چه دلیلی دارید که سخنانِ من منصفانه و از سرِ دلسوزی و خیرخواهی نیست بلکه از سر ِفخرفروشی و غرض است ؟
شما چه دلیلی دارید که من روحانیّت را کوبیده ام ؟ من یک مقالۀ منتشرشده دارم با عنوانِ « اسلام منهای کدام روحانی ؟ » در آنجا به صورتِ مستند آورده ام که دکتر شریعتی افرادِ این صنف را دو قِسم می داند : « عالِم دین » و « روحانی » ، امام خمینی می گوید : « روحانی » و « روحانی نما » و ... البتّه هیچ کدامشان هم از نقد مبرّا نیستند مثلِ اصنافِ دیگر .
شما به تلویح و تصریح گفته اید که من فردی حسود و متکبّر و مغرور هستم .
آیا شما می توانید اتّهاماتی را ( منصف نبودن ، دلسوز نبودن ، خیرخواه نبودن ، کوبیدنِ روحانیت ، حسود ، متکبّر ، مغرور ، فخرفروش ، مُغرض ) که به من نسبت داده اید ثابت کنید ؟
شما بعد از حدودِ چهار هفته ، دوباره نوشته اید :
علی , [۱۳.۰۲.۱۷۰۰:۱۷]
واقعاً بیانِ دیدگاههای شهید مطهّری و دَم زدن از شهیدان توسّط شما وصلۀ نچسبی است . حیفِ این مطالب که توسّطِ شما بیان شود . تا نیّت پاک و مخلصانه نباشد رُشدی نیست . شهدا کجا و شما کجا
راست می گویی علی جان ، واقعاً من کجا و شهدا کجا ؟
بارها با خودم گفته ام : کاشکی یکی از خانوادۀ شهدا ، در فضای مجازی محیطی را فقط به شهدای فرومد اختصاص می داد و آنها را معرّفی می کرد . حتّی خودم یک بار قصد کردم که وبلاگی را به نام شهدای فرومد اختصاص دهم ولی نمی شود .
اگر این کار انجام گیرد دیگر من در بارۀ شهدا ننویسم تا غُباری از ناحیۀ من بر دامنِ شهیدانِ خدایی ننشیند .
الآن هم مطالبی در بارۀ شهدای فرومد تهیّه کرده ام تا کتابی منتشر شود و نامِ آن شهیدان ماندگار شود . شما که اِن شاءَ الله این شایستگی را داری و تقریباً با خانوادۀ شهدا وصلت کرده ای ، اگر این مسئولیّت را بپذیری تا این کار به سرانجام برسد و این مطالب « حیف » نشود خیلی خوب است .
البتّه گر چه فاصلۀ من تا شهیدان بیش از آنی است که تصوّر شود امّا ناامید نیستم .
تو مگو ما را بدان شَه بار نیست ـ با کریمان کارها دشوار نیست
علی جان ، « مجنون » هم با نوشتن نامِ « لیلی » خوش بود . من هم گاهی با نوشتنِ از شهدا ، دلم را خوش می کنم .
آن که از خورشید باشد پُشت گرم ـ سخت رو باشد نه بیم او را نه شَرم
بزرگوار ، نوشتن از شهدا برای من « وصلۀ ناچسبی » است ، وقتی خانوادۀ شهدا و ... این مطالب را می خوانند ، آن وقت که « می چَسبد » .
علی جان ، ناراحتی شما از چیست ؟ از طرفِ شهید مطهّری و شُهدای فرومد ( در بارۀ من ) خبری به شما رسیده است ؟ آن بزرگواران اظهارِ ناراحتی کرده اند ؟
علی جان همان طور که گفته ای ؛ شهدا کجا و من کجا ؟
شما بزرگوار ؛ فاصله ات با شُهدا چقدر است ؟ اگر فاصله ات خیلی دور باشد که این هِجران و دوریِ مرا درک نمی کنی ، پس باید خیلی مقرّب باشی که این فاصلۀ مرا درک کرده ای . بزرگوار ؛ شما چطور به این مقامِ قُرب و منزلت رسیده ای ؟
در قیامت که هنگامِ رسیدگی به اَعمالِ انسانهاست ، خداوند از نحوة اجابتِ مردم از دعوتِ پیامبران می پرسد . پیامبران می گویند : لا عِلْمَ لَنَا.
« یَوْمَ یَجْمَعُ اللهُ الرُّسُلَ ؛ فَیَقُولُ : مَاذَا أُجِبْتُمْ ؟! قَالُوا : لا عِلْمَ لَنَا ، إِنَّکَ أَنْتَ عَلّامُ الْغُیُوبِ . » ،
( مائده ، 5 / 109 )
جمیعِ پیامبرانِ الهی در پاسخِ خداوند بیان می کنند : لا عِلْمَ لَنَا .
حتّی نمی گویند ؛ لا نَعلَمُ ، یعنی نمی گویند : نمیدانیم بلکه می گویند : این عِلم برای ما نیست .
چطور همۀ پیامبرانِ الهی می گویند : ارزیابی کارِ بندگانِ خدا درحیطۀ کارِ ما نیست ؟ امّا شما می دانی که نیّت من پاک و مخلصانه نبوده است ؟
من خودم گاهی نمی دانم که نیّتِ کارم پاک و مخلصانه هست یا نه ؟ واقعاً نمی دانم .
شهید مطهّری در مطلبی با عنوانِ « پنهان تر از راز » می گوید :
« وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَى . » ، ( طه ، 20 / ٧ )
« راز » آن است که خودت آگاهی ، دیگران خبردار نیستند ، « پنهان تر از راز » آن است که خودت هم آگاه نیستی ولی در تو وجود دارد . در دُعای کمیل ... به خدا عَرض می کند که : من بدیهایی دارم ، ملائکة تو که رقیبِ من هستند آنها می دانند ولی وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ چیزهایی من در درون دارم که ملائکه هم بی خبرند ، فقط تو می دانی ( خیلی عجیب است ) در من چیزهایی وجود دارد که ملائکه هم از آن عُمقِ بی خبرند ، فقط تو خودت می دانی .
( آشنایی با قرآن ، مجلّد 4 ، شهید مطهّری ، انتشارات صدرا ، چاپ چهارم ، بهار 1374 ، ص 189 )
« یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ وَ اللهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُور ِ. » ،
( تغابُن ، 64 / 4 )
« وَ اللهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُور » نه تنها او آنچه را که شما می دانید ، می داند بلکه او هر چه را که در باطنِ شماست می داند ، یعنی در باطنِ شما چیزهایی هست که خودتان هم نمی دانید .
[ آشنایی با قرآن (7) ، شهید مرتضی مطهّری ، انتشارات صدرا ، چاپ اوّل ، اسفند 1377 ، ص 136 ]
طبقِ آیاتِ قرآن نیّت خوانی کارِ خداوند است ، من خودم نمی دانم که نیّتم پاک و مخلصانه هست یا نه شما از کجا می دانی که نیّت من پاک و مخلصانه نیست ؟ علمِ غیب داری ؟ خدا به چیزی که پیامبرانش را آگاه نکرده ، شما را آگاه کرده است ؟
یا ستّارالعیوبی خدا تمام شده و عیبِ پنهانِ مرا بر شما آشکار کرده است ؟