عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

مصاحبه با یکی از قرآن پژوهان فرومدی

مصاحبه با یکی از قرآن­ پژوهان فرومدی

هفدهم بهمن ماه 1374 خورشیدی یعنی 21 سال پیش آقای مهدی یاقوتیان از پایان ­نامۀ مقطع کارشناسی ارشد خود در رشتۀ علوم قرآن و حدیث با عنوانِ « قصّۀ حضرت آدم ( ع) » دفاع کرد اکنون از آن روزگار 21 سال می ­گذرد . « خطّۀ فریومد / فرومد » بر آن شد که مصاحبه ­ای با این قرآن­ پژوه فرومدی داشته باشد .

قرآن پژوهان

آقای یاقوتیان چی شد که شما رشتۀ علوم قرآن و حدیث را انتخاب کردید ؟

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

من در دورۀ ابتدایی درسِ قرآنم خوب بود ، در دورۀ راهنمایی هم علاقه به مطالعۀ کتاب داشتم به طوری که یادم هست یک روز عصرِ پنجشنبه با بچّه­ های همسن و سالِ خودم بازی می ­کردم یکمرتبه یادم آمد که نزدیکِ برنامۀ « درسهایی از قرآن » است از همان جای مزارِ سادات ، دوستان و بازی را رها کردم و گفتم : من باید برای گوش دادنِ « درسهایی از قرآن » به خانه و به پای تلویزیون بروم .

بعدها هم به خواندنِ کتابهای شهید دستغیب علاقه داشتم ، کتابهای ایشان را که تفسیرِ سوره ­های قرآن ( واقعه ، الرّحمن ، حُجرات ، ... ) و داستانهای شگفت ... ، بودند می ­خواندم . البتّه نامهای خاصّی داشت مثلِ « آدابی از قرآن » و ... کتابِ دینی سال اوّل دبیرستان که در موردِ ماتریالیسم و این حرفها بود دوست نداشتم . ولی کتابهای دینی سالهای بعد خصوصاً سالِ چهارم برایم بسیار شیرین بود چون مباحثش را از قبل در کتابها خوانده بودم .

روی همین علاقه ­مندی اولویّت اوّل خودم در کنکور را « الهیّات » و « دبیری الهیات » انتخاب کردم . برای ادامه تحصیل هم رشتۀ « علومِ قرآن و حدیث » برایم مأنوس ­تر بود .

 ـ چطور شد که شما هم به عنوان یکی از قرآن پژوهان ایران معرّفی شدید ؟

در همان دورۀ کارشناسی یک خاطره از جبهه با عنوانِ « وقتی که آیاتِ قرآن تفسیر می شدند » نوشتم که همه ­اش مستند به آیاتِ قرآن بود و در آذرماه 1369 در روزنامۀ خراسان چاپ شد ، بعدها یک مطلبی تحتِ عنوان « شأنِ نزولی که در شأنِ پیامبر نیست » نوشتم و در دو شمارۀ هفته نامۀ توس منتشر شد .

بعد مقاله ­ای نوشتم با عنوانِ « اسماعیل صادق الوعد کیست ؟ » که در فصلنامۀ قرآنی بیّنات شمارۀ 18 منتشر شد . این مقاله در واقع نقدی بر دیدگاهِ مرحوم علامۀ طباطبایی بود . پنج دلیلِ قرآنی آورده بودم که « اسماعیل صادق الوعد » همان « اسماعیل فرزند ابراهیم » است .

بعد از آن کتابِ « پژوهشی در تاریخ قرآن کریم » دکتر سیّد محمّدباقر حجّتی را که در دورۀ کارشناسی جزو درسهایمان بود و از منابعِ آزمون دورۀ کارشناسی ارشد هم بود ، در دورۀ کارشناسی ارشدِ علوم قرآن و حدیث هم جزوِ منابع درسی بود و با خودِ دکتر حجّتی هم چند واحدِ درسی داشتیم ، همین طور جزو منابعِ آزمون دکتری رشتۀ علوم قرآن و حدیث بود . اینها مرا بر آن داشت که این کتاب را نقد کنم و در فصلنامۀ قرآنی بیّنات شمارۀ 30 منتشر شود . در این مقاله دَه اِشکال بر این کتابِ درسی دانشگاهی وارد کرده بودم .

بعد از آن نقدی بر کتابِ « تاریخِ قرآن » مرحومِ آیت­ الله معرفت که انتشاراتِ سَمت منتشر کرده بود نوشتم . این کتاب هم به عنوانِ چهار واحدِ درسی و جزوِ منابع این رشته بود . این مقالات موجب شد که من هم به عنوانِ یک  قرآن ­پژوه معرّفی شوم .

شما چرا به نقد روی آوردید ؟

   خوب ، من این کتابها را می ­خواندم و برایم « سؤال » به وجود می ­آمد یا « قانع ­کننده » نبود . وانگهی از همان دورۀ راهنمایی یادم هست وقتی معلّم می ­گفت : پیامبر در مکّه به گونه ­ای نماز می ­خوانده که هم رو به روی کعبه و هم رو به روی بیت المقدس قرار گیرد بعد می ­گفتند : تغییرِ قبله از بیت المقدس به کعبه در مدینه رُخ داده ، آن هم در حینِ یک نماز که جبرئیل شانۀ پیامبر را گرفته و چهرۀ او را از بیت المقدس به کعبه برگردانده است و به تبعِ او نمازگزاران هم تغییرِ جهت داده ­اند برایم سؤال بود که چطور چُنین چیزی ممکن است آیا این مطلب درست است ؟ البتّه از نظرِ جهت ­یابی نمی­ توانستم تشخیص بدهم ولی برایم هم جور در نمی ­آمد و سؤال بود .

تا اینکه یک مقاله­ ای نوشتم که اگر تغییرِ قبله در حینِ نمازِ جماعت رُخ دهد و جبرئیل کِتفِ پیامبر را بگیرد و چهرۀ او را از سمتِ بیت المقدس به سمتِ کعبه برگرداند ، پیامبر که امام جماعت و در جلو نمازگزاران است عملاً در انتهای صفِ نمازِ جماعت قرار می ­گیرد و مردها و زنها جلوتر از امامِ جماعت قرار می ­گیرند . منظور این نوع پرسشها از همان سنین برایم به وجود می آمد و باید پاسخ می ­گرفت . این مقاله در نرم ­افزار سفیر هشتم ( فصلنامۀ دیجیتالی ) شمارۀ 4 دبیرخانۀ کشوری درس دینی منتشر شد .

بعد چه نقدهایی نوشتید ؟

بنیادِ شهید و امورِ ایثارگران از کتابِ « یوسُفِ قرآن » آقای قرائتی یک مسابقه ­ای برای جانبازان گذاشته بود . این کتاب بخشی از تفسیرِ نور مُجلّد ششم هست . من در آن مسابقه شرکت کردم و چون در دو مرحلۀ شهرستان و استان شرکت کردم دو سه بار آن کتاب را خواندم . همزمان هم مطالبی در حاشیۀ کتاب می ­نوشتم که بعد منجر به نقدِ آن شد .

من آن نقد را برای فصلنامۀ قرآنی بیّنات در قم فرستادم و همزمان برای آقای قرائتی هم فرستادم ، ایشان خوانده بود و پسندیده بود ، تلفن زد تشکّر و استقبال کرد و ... آن نقد در فصلنامۀ بیّنات شمارۀ 43 منتشر شد . در این مقاله 25 اِشکال به این کتاب وارد شده است .

بعد کتابهای شهید مطهّری را که می ­خواندم ، پاره ­ای از مطالب جای نقد داشت تا اینکه مقاله ­ای تحتِ عنوانِ « سیری در سیرۀ نبوی » نوشتم و در بیّنات شمارۀ 52 که « ویژه ­نامۀ قرآن و پیامبر ( ص ) » بود منتشر شد . یازده مورد مطالبی که فقط در بارۀ پیامبر گرامی است موردِ ارزیابی و بازنگری قرار گرفته است .

آقای یاقوتیان ، مقالاتِ شما فقط نقد است ؟

 

بله ، بیشتر رویکردِ نقد دارد ، مثلاً « نگاهی به آیاتِ تحدّی » که در فصلنامۀ آموزشی رُشد قرآن شمارۀ 22 ( وزارت آموزش و پروش ) منتشر شد . در این مقاله به موضوعِ تحدّی پرداخته شده ولی بر مبنای توقیفی بودنِ ترتیبِ سوره ­ها و آیاتِ قرآن کریم ، نه بر مبنای ترتیبِ نزول .

یا مقالۀ « اخباریگری از منظرِ شهید مطهّری » که گر چه تألیف است امّا نقدی است بر اخباریگری ! این مقاله در نرم افزار سفیر هشتم شمارۀ یک دبیرخانۀ کشوری درسِ دینی منتشر شد .

مقاله­ ای هم با عنوانِ « نقطۀ تحتِ باء » در شمارۀ 2 مجلّۀ رُشد قرآن منتشر شد . در این مقاله این موضوع موردِ بررسی قرار گرفته که وقتی قرآن تا سالِ چهلمِ هجرت که امام علی به شهادت رسیده نقطه نداشته چطور امام گفته است : من نقطۀ تحتِ باء هستم ؟!

یا در شمارۀ 34 مجلّۀ رُشد قرآن مقاله­ ای تحتِ عنوان « نگاهی گُذرا به کتابِ دین و زندگی 2 » داشتم که در واقع نقدی بر کتابِ دینی سالِ دوم دبیرستان بود .

مقاله ­ای دیگر هم با نامِ « تزویجِ نفوس در هنگامۀ قیامت به چه معناست ؟ » در شمارۀ 42 رُشد قرآن منتشر شد که آن هم نقدی بر دیدگاهِ مرحوم علّامۀ طباطبایی است . 

یعنی شما واقعاً دیدگاه این علما و دانشمندان را نقد کرده­ اید ؟

ببینید اینها مقاله است ، کتاب نیست . در کتاب ممکن است فردی چیزی بنویسد و با هزینۀ خودش چاپ کند ، در مقاله که یک مجلّۀ معتبر آن را چاپ می­ کند هیئت تحریریّه یا کمیسیونِ بررسی علمی آن نشریّه باید آن مقاله را از بُعدِ علمی تأیید کنند تا منتشر شود .

مقالات مهدی یاقوتیان

این مقالات هم تأییدیه گرفته و منتشر شده است و در فضای مَجازی هم وجود دارد . مثلاً مقالۀ « سیری در سیرۀ نبوی » در « پایگاهِ جامعِ شهید مطهّری » هست .

« پایگاهِ جامعِ شهید مطهّری »

یا مقالۀ نگاهی به تاریخِ قرآن مرحومِ معرفت که منتشر شده یک مجلّۀ دیگر هم بدونِ اینکه من اطّلاع داشته باشم منتشر کرده است یا در مجلّۀ سخن سمتِ شمارۀ 20 چندین بار موردِ رِفرنس و ارجاع قرار گرفته است ، یعنی یکی از اساتیدِ دانشگاه در مقالۀ خودش چند بار در تأیید به آن مقاله ارجاع داده است . بحثِ علمی همین است ، ممکن است کسی دلایلی بیاورد و دیدگاهِ مرا نقد کند .

آقای یاقوتیان شما چرا کتاب نمی ­نویسید ؟

فعّالیتهای من در چند زمینه است و فُرصت می ­خواهد ، اِن شاءَ الله سعی می­ کنم مقالات و پایان­ نامه و ... را به صورتِ کتاب هم منتشر می ­کنم . اوّلین کتاب هم با نامِ « خداخوانی » منتشر شد . این کتاب شاملِ چهار دعای « سَحَر ، جَوشنِ کبیر ، مُجیر ، مُناجاتِ امام علی (ع) » است . در این کتاب نظمِ موجود در این دعاها را در جدول و به صورتِ رنگی نشان داده ­ام و در واقع جالب و ابتکاری است . 

مقالاتِ دیگر هم دارید ؟

مقاله ­ای با عنوانِ « تحلیلِ تاریخِ تحلیلی اسلام » در 50 صفحه نوشتم و برای مرحومِ دکتر سیّد جعفر شهیدی فرستادم . تلفنی از ایشان دیدگاهش را پرسیدم و گفتم : می­ خواهم این مقاله را چاپ کنم ؟ گفت : بعضی اشکالاتِ شما از بعضی جهات وارد است ، چاپ کنید اشکال ندارد .

مقاله ­ای با عنوانِ « بازخوانی احادیثِ کساء » برای محقّق فرزانه مرحومِ صالحی نجف ­آبادی فرستادم ، این مقاله هم در واقع نقدی بود بر مقاله ­ای از ایشان در کتابِ « مجموعه مقالات » ولی ایشان قبل از اِرسال مقاله ، تلفنی گفت : من به جهتِ مریضی که دارم نمی­ توانم به نامۀ شما پاسخ بدهم .

مقاله­ ای هم با عنوانِ « نگاهی به کتابِ شیوۀ همسرداری پیامبر » نوشتم و برای نویسندۀ آن ، دانشمندِ محترم آقای احمد عابدینی فرستادم که ایشان در پیامکی برایم نوشت : سلام و تشکّر بسیار ، جدّاً جالب بود ! جای کار دارد . منظور نقدها موردِ تأیید نویسندۀ کتاب قرار گرفته است .

مقالۀ دیگر با عنوانِ « آیا آزر پدر ابراهیم است ؟ » نوشته ­ام . مقالاتِ این گونه چندین مورد دارم .

آقای یاقوتیان چرا وبلاگ « یاقوتنامه » را که مطالبِ قرآنی می ­نوشتید ادامه ندادید ؟

یک مشکلی برای محیطِ بلاگفا اتّفاق افتاد که بسیاری از پُستها را حذف کرد و خیلی از مطالبی که در آن وبلاگ داشتم از بین رفت . فرصتِ احیای مجدّد آنها را نداشتم و راکد ماند .

وبلاگ یاقوتنامه

در موردِ کارهای قرآنی فریومد / فرومد هم کاری انجام داده ­اید ؟

یکی قانونی است که ابن ­یمین در قرنِ هشتم از طرفِ علاء الدّین محمّد جهتِ رفاهِ حالِ « حافظانِ قرآن » که در فریومد بوده ­اند نوشته است .

قرآنیان فریومد

دیگری مقاله­ ای است با عنوانِ آیات و احادیث در اشعارِ ابن ­یمین فریومدی که ویراستاری کردم .

باز مقاله ­ای است با عنوانِ « ریح و ریاح در قرآن » که با توجّه به یک شعری از ابن ­یمین نوشته شده است . 

معرّفی یکی از مفسّران قرآن که فرومدی است به نامِ مرحوم شیخ محمّد عزیزی ( سبزواری ) که تفسیر « الجدید فی تفسیر القرآن المجید » را در هفت مُجلّد نوشته و در بیروت چاپ شده البتّه مختصر تفسیر الجدید با عنوانِ « ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن‏ » در یک مُجلّد منتشر شده است .

و کارهایی از این قبیل که در فضای مجازی وبلاگ « خطّۀ فریومد / فرومد » منتشر کرده ­ام .

ـ موجبِ خُرسندی است که یک همولایتی ما دستی در تحقیق و پژوهش قرآنی دارد و مقالاتِ علمی ­اش او را به عنوان یک قرآن ­پژوه معرّفی کرده است . اِن شاءَ الله شاهد چاپِ کتابهای قرآنی شما هم باشیم .

از خیرخواهی شما سپاسگزارم . خداوند به همۀ ما توفیقِ عمل به آیاتِ قرآن بدهد و جامعۀ فرومد را جامعۀ قرآنی قرار دهد . صدورِ قانون برای رفاهِ حالِ حافظان و قاریانِ قرآن در قرنِ هشتم بیانگرِ آن است که حافظان و قاریانِ قرآن در فریومد زیاد بوده ­اند وگرنه معمولاً برای دو سه نفر که نیاز به صدورِ قانون نیست !

حافظ شیخ بن محمّد بن محمّد نسائی در 9 رمضان المبارک 715 « التّلخیص فی التّفسیر » را کتابت کرده و در پایان آن نوشته است : « این تفسیر در مدرسۀ معمورۀ عمادیّۀ فریومد که خدا آن دو را از آفاتِ زمان مصون بدارد کتابت شد . »

اینکه در همان دوره در فریومد کتابِ تفسیر نوشته شده تأییدِ همان اهتمام به حفظ و قرائت و تفسیر بوده که معمولاً منجر به عمل به قرآن می ­شود .

بی ­جهت نیست که حکیم ­الدّین فریومدی کتابِ « الحِکمَةُ لِلادعیّه و المَوعِظة لِلامَّة » را که کتابِ دعاست نوشته و یکی از مصادرِ متمّم صحیفۀ سجّادیّه قرار گرفته یعنی در نوشتنِ صحیفۀ کاملۀ سجّادیّه موردِ استفاده قرار گرفته است . 

اِن شاءَ الله با تلاش در راهِ فهمِ قرآن بتوانیم عامل به قرآن باشیم و فرومد دوباره چهرۀ درخشانِ قرآنی خودش را باز یابد . 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد