عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

چند نمونۀ عملی برای موارد قبلی

 کار و  احساس شخصیّت

یکی دیگر از فوایدِ کار ، مسئلۀ حفظِ شخصیّت و حیثیت و استقلال است که تعبیرهای مختلفی دارد . مثلاً آبرو ؛ انسان آن گاه که شخصیّتش ضربه بخورد ، آبرویش برود و تحقیر بشود ناراحت می ­شود . انسان در اثرِ کار ـ و مخصوصاً اگر مقرون به ابتکار باشد ـ به حُکمِ اینکه نیازش را از دیگران برطرف کرده است ، در مقابلِ دیگران احساسِ شخصیّت می­ کند ، یعنی دیگر احساسِ حقارت نمی کند .

دو رُباعی است منسوب به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در دیوانِ منسوب به ایشان .

در یکی می­ فرمایند :

لَنَقْلُ الصَّخْرِ مِنْ قُلَلِ الْجِبالِ

اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ مِنَنِ الرِّجالِ

یَقولُ النّاسُ لی فِی الْکَسْبِ عارٌ

فَاِنَّ الْعارَ فی ذُلِّ السُّؤالِ

برای من سنگ ­کشی از قلّه ­های کوه ( یعنی چُنین کارِ سختی ) گواراتر و آسان تر است از اینکه منّت دیگران را به دوش بکشم . به من می ­گویند : در کار و کسب ننگ است ( می ­دانیم همین کارهایی را که ما اسمش را عَمَلگی می­ گذاریم ، علی علیه السّلام انجام می­ داد ، مثلِ حفرِ چاه و قنات ، کشتِ درخت ، آباد کردنِ باغها و احیاناً کار به شرطِ مُزد گرفتن ولو برای غیر مسلمان . گاهی علی علیه السّلام می ­رفت در باغهای مدینه برای بنی ­قُرَیظه و بنی ­النّضیر ـ که یهودیان مدینه بودند ـ کار می­ کرد و مُزد می­ گرفت و با آن پول زندگی می ­کرد . قهراً چُنین انسانی موردِ تهاجم قرار می ­گیرد که تو ننگت نمی ­کند از چُنین کارها ؟! ) و من می ­گویم : ننگ این است که انسان نداشته باشد و از دیگران بخواهد .

در رُباعی دیگر می ­فرماید :

کُدَّ کَدَّ الْعَبْدِ اِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ تُصْبِحَ حُرّا .

اگر می ­خواهی آزاد زندگی کنی ، مثلِ بَرده زحمت بکش .

وَ اقْطَعِ الاْمالَ مِنْ مالِ بَنی آدَمَ طُرّا .

آرزویت را از مالِ هر کس که باشد ببُر و قطع کن .

لا تَقُلْ ذا مَکْسَبٍ یُزْری فَقَصْدُ النّاسِ اَزْری .

نگو این کار مرا پَست می کند ، زیرا از مردم خواستن از هر چیزی بیشتر ذلّت می ­آورد .

اَنْتَ مَا اسْتَغْنَیْتَ عَنْ غَیْرِکَ اَعْلَی النّاسِ قَدْرا .

وقتی که از دیگران بی ­نیاز باشی ، هرکاری داشته باشی از همه مردم بلند قدرتر هستی .

تعلیم و تربیت در اسلام ، شهید مطهّری ، انتشارات الزّهرا ، 1366 ، ص 270 ـ 271

 

پدرم را هر کس به هر مجلس روضه ‌ای که دعوت می ‌کرد خواه آن کس خان ولایت بود  و مجلسی با شکوه داشت یا پیر زن فقیری که در کلبۀ خودش مجلس برپا کرده بود همه را می ‌پذیرفت و مانند نماز خواندن برخود واجب می ‌دانست که برود و تا حدّی که می ‌تواند آن‌ها را موعظه کند و مسائل دینی آن‌ها را برای‌شان بگوید و هر کس که فوت می ‌کرد خواه از اَعیان شهر یا کم‌ترین فقیر و به او اطّلاع می ‌دادند، برای حاضر شدن در محلّ غسل و کفن و دفن او می ‌رفت و مسائل را با همه مستحبّات برای غسّال‌ها می ‌گفت و به آنها تأکید می کرد که با نیّت قربت به خدا غسل بدهند . نه به قصدِ اُجرت تا غسلِ میّت صحیح باشد و مستحبّات کفن را بیان می کرد . و بر جنازه نماز می خواند و می ماند تا دفن می کردند و مراقبت می کرد که گور و لحد را با رعایتِ مستحبّات حَفر کنند و میّت را در هنگام سپردنِ به خاک زجر ندهند و با دست ، خاک در قبرش بریزند و قبلاً نیکو خشت بچینند و لای آنها را بگیرند که خاک روی میّت نریزد . همین که قبر از خاک پُر می شد روی آن آب می پاشیدند و پنجه های خود را باز کرده در خاکِ مرطوب فرو می بردند و سورۀ حمد و سه بار قُل هُوَ الله اَحَد را می خواندند و پس از آن بازماندگانِ میّت را تا خانۀ آنها همراهی می کرد و دلداری می داد و ضمناً موعظه می کرد که اگر متوفّی حقوقِ واجبه ای بر گردن داشته ، اَدا کنند و فقط در فکر تقسیم میراث با یکدیگر منازعه نکنند و اگر پسر بزرگی داشت می گفت که نمازهای فوت شدۀ پدر ، قضایش بر گردنِ اوست و غالباً  در همۀ این احوال روزه داشت و از هیچ کس در مقابلِ هیچ یک از این کارها حتّی برای مجلسِ عقدی که می رفت پول قبول نمی کرد و همۀ این کارها را از لحاظِ شرعی بر خودش واجب می دانست که انجام بدهد و گذشته از آن احساس ننگ و عار و خفّت می ‌کرد که در مقابلِ این کارها پول بگیرد .

فضیلتهای فراموش شده ، ( شرح حال حاج آخوند ملّا عبّاس تربتی ) ، حسینعلی راشد ، انتشارات اطّلاعات ، چاپ هجدهم ، 1382 ، ص 103 ـ 104 

 

 وضع‌ تحمّل ‌و بردباری ‌علاّمه‌ در شدائد و گرفتاریها

مهر تابان ـ آیة الله سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی

و امّا وضع‌ مَعیشت ‌ایشان ‌: چنانچه‌ از شجرۀ آنان‌ پیداست‌ از خاندان ‌محترم ‌و معروف‌ و سرشناس‌ آذربایجان ‌بوده‌ اند و ممرّ معاش ‌ایشان ‌و برادرشان ‌از کودکی ‌منحصر به زمین ‌زراعتی ‌در قریۀ شادآباد تبریز بوده ‌و از نیاکان ‌به عنوان ‌ارث ‌منتقل ‌شده ‌بود . و چُنانچه ‌از نوشتجات‌ ایشان‌ در دوران ‌توطّن‌ و اقدام ‌به ‌فلاحت ‌و زراعت ‌برای ‌ممرّ معاش‌ در تبریز پیداست‌ ؛ آن ‌رساله‌ های ‌خطّی‌ ( کتاب‌ « توحید » و کتاب‌ « إنسان ‌» و رسالۀ « وسائط‌ » و رسالۀ « ولایت‌ » ) را در قریۀ شادآباد نوشته‌ اند .

ایشان‌ می ‌فرمودند : این ‌مِلک ‌، دویست ‌و هفتاد سال ‌است‌ که ‌مِلک ‌طلقِ آباء و اجداد ما بوده ‌است ‌و یگانه ‌وسیلۀ ارتزاق ‌از راه ‌کشاورزی ‌می ‌باشد و چنانچه ‌مورد غَصب ‌و تعدّی ‌واقع ‌می‌ شد ، به طور کلّی ‌رشتۀ معاش ‌ایشان ‌مختلّ می‌ گشت ‌و در مضیقه ‌واقع ‌می‌ شدند .

چون‌ علاّمۀ طباطباییبا وجود داشتن ‌مقام‌ فقاهت ‌و علمیّت ‌و واجدیّت ‌مقام ‌مرجعیّت ‌؛ به علّت ‌اهتمام‌ به ‌امور علمیّه ‌و تربیتِ ‌طلاّب ‌از نقطۀ نظر معنویّت ‌و اخلاق و تصحیح ‌عقیده ‌، و به علّت ‌دفاع‌ از سنگر اسلام ‌و حریم ‌تشیّع ‌؛ دیگر مجالی ‌و حالی ‌برای ‌تدوین ‌رساله ‌و فتوی ‌و استفتاء را نداشتند ؛ و از بدو امر عمداً مسیر خود را در غیر این ‌طریق ‌قرار داده ‌بودند .

و چون‌ از این ‌طرف ‌، این ‌امور بکلّی‌ مسدود بود و از طرفِ ‌دیگر ایشان ‌به هیچ وجه ‌سهم ‌امام ‌را قبول ‌نمی ‌کردند ، معلوم است‌ که ‌وضعِ معیشت‌ و زندگی ‌ایشان‌ در صورتِ‌ فقدان ‌منافع ‌فلاحت ‌و زراعت‌ که‌ عایدشان ‌می‌ شد ، از یک‌ طلبۀ ساده ‌پایین ‌تر خواهد بود . چون ‌آن ‌طلبه ‌، اگر چه‌ از شهر و یا دِه ‌برای‌ او مقرّری ‌نرسد لاأقلّ از سهم ‌امام ‌استفاده ‌می ­کند . و آن‌ منافع ‌زراعت ‌هم ‌در صورت ‌وصول ‌، فقط ‌برای ‌إمرار مقدار ضرورت‌ از معاش ‌به حدّ أقلّ بود .  و طبعاً رجال ‌علم ‌و دانش‌ ما از قدیم ‌الایّام ‌بدین ‌محذور مبتلا بودند :

رجال‌ علم ‌و دانش ‌ما از قدیم‌ الایّام ‌در ضیق‌ معیشت‌ به سر می ‌بُرده‌ اند

مرحوم‌ آیة‌ الله‌ شیخ ‌جواد بَلاغی ‌نجفی ‌که ‌فخر اسلام ‌بود و علوم ‌و مؤلّفات ‌او جهان ‌دانش‌ را روشن ‌کرد ، در نجف‌ اشرف ‌در خانۀ محقّری ‌روی‌ حصیر زندگی ‌می ‌کرد ؛ و برای ‌طبع ‌کتابهای ‌خود علیه ‌مادّیّین ‌و طبیعیّین‌ و یهودیان ‌و مسیحیان ‌، که‌ حقّاً سند مباهات ‌و افتخار عالم ‌اسلام ‌بود ، مجبور می ‌گردد خانۀ مسکونی‌ خود را بفروشد .

استاد استادِ ما :  مرحوم‌ قاضی‌ رضوانُ اللهِ علیه ‌در نجف‌ اشرف ‌با وجود عائلۀ سنگین ‌، چُنان ‌در ضیق ‌معیشت ‌زندگی ‌می‌ نمود که‌ داستان ‌های ‌او برای ‌ما ضرب ‌المثل ‌است ‌.

در خانۀ او غیر از حصیر خرمایی‌ چیزی ‌نبود .  و برای ‌روشن ‌کردن ‌چراغ ‌نفتی ‌در شب‌ به جهت ‌نبودن‌ لامپا و یا نفت ‌، چه ‌بسا در خاموشی‌ به سر می ‌بُردند .

مرحوم ‌آیة ‌الله ‌علاّمه‌ حاج‌ شیخ‌ آقا بزرگ‌ طهرانی‌ هیچ‌ ممرّ معاشی‌ نداشت‌ و از حال ‌ایشان ‌کسی ‌با خبر نبود .  صد سال ‌به علم ‌و اسلام ‌و تشیّع ‌خدمت ‌کرد ؛ و مجاهدات ‌ارزنده ‌و آثار نفیس ‌و بی‌ نظیری ‌از خود به یادگار گذاشت‌ که‌ امروز مورد استفادۀ تمام ‌اهل ‌تحقیق‌ و تتبّع ‌و محور مراجعاتِ ‌نویسندگان ‌است ‌.

این ‌مرد شب‌ و روز مشغول‌ نوشتن ‌و زحمت ‌کشیدن ‌و جمع ‌آوری ‌اَسناد و مدارک ‌نوشتجات ‌بود . وضع ‌خانۀ او عیناً مانند یک‌ طلبۀ معمولی‌ ، ساده ‌و بلکه ‌پایین ‌تر  و شدایدی‌ که ‌تحمّل‌ نموده ‌است‌ فوق ‌تصوّر است ‌.

علاّمۀ أمینی ‌صاحب‌ « الغدیر » تا قبل ‌از مشهوریّت ‌و معروفیّت‌ ، در تنگی‌ معاش‌ به سر می ‌بُرد و حتّی ‌برای ‌طبع ‌اوّل ‌دورۀ « الغدیر » با مشکلاتی ‌مواجه ‌شدند .

و این ‌یک‌ نقص ‌بزرگ‌ در دستگاه ‌روحانیّت ‌فعلی ‌از نقطۀ نظر کیفیّت ‌ادارۀ امور مالی ‌است‌ .

چرا باید افرادی ‌که ‌در رشته ‌های‌ خاصّی‌ چون ‌فلسفه ‌و عرفان ‌و کلام‌ و تفسیر و حدیث ‌و تاریخ ‌و رجال ‌و غیرها عمری ‌را می ‌گذرانند و با وجود سرمایه ‌های ‌سرشار فقهی‌ ؛ به علل ‌کمک ‌به ‌اسلام ‌و نیاز جامعه ‌بدین ‌علوم ‌و پُرکردن ‌مواضع ‌ضعف‌ و به علّت ‌پاسداری ‌و سنگربانی ‌از حریم ‌مکتب ‌، باید حتّی ‌از یک‌ زندگی ‌ساده ‌و معمولی ‌محروم ‌و برای‌ اِمرار معاش ‌و حفظ‌ آبرو و حیثیّت ‌دچار هزار اشکال ‌گردند .

بودجۀ صندوق ‌مسلمین ‌که ‌به عنوان ‌سهم‌ امام ‌به ‌حوزه ها ارسال ‌می ‌شود ، از عطف‌ توجّه ‌به چُنین ‌افرادی‌ دریغ ‌و قبول ‌سهم‌ امام ‌برای ‌چُنین‌ کسانی ‌ـ به توسّط‌ متصدّیان ‌و مباشران‌ ـ موجب ‌قبول ‌ذُلّ استخفاف ‌و تحقیر و تسلیم‌ در برابر دستگاه ‌مدیره ‌باشد .

از اجازه ‌و تصدیق ‌مقام‌ اجتهاد و فقاهتِ افرادِ والا مقامی‌ که‌ دارای ‌مزایای ‌اخلاقی ‌و روحی‌ ، علاوه ‌بر جنبه ‌های ‌علمی ‌هستند ؛ چون ‌ملازم ‌با تصدیق ‌شخصیّت ‌و استقلال‌ امور آنهاست‌ ، خودداری ‌شود .

و به ‌افراد بی‌ سواد و بی ‌احتیاط ‌و متجرّی ‌، به عنوان ‌جِبایه ‌و جمع ‌آوری‌ سهم‌ امام ‌اجازه‌ های ‌طویله ‌و مطوّله ‌و مُلقَّب ‌به ألقاب ‌و آداب ‌داده ‌شود ؛ که ‌مرکز حُکمرانی ‌از مقرّ خود تکان ‌نخورد ، و در وصول ‌آن ‌به دستِ‌ افراد غیر واجد شرائط ‌که ‌در مزایای ‌روحی ‌و اخلاقی‌ از سطح ‌معمولی ‌مردم‌ پایین ‌ترند ، به ملاک ‌ادّعای ‌علم ‌و اعلمیّت ‌و فقه ‌و افقهیّت ‌و ورع ‌و اورعیّت ‌، خللی ‌پدیدار نگردد . فَیا لَلاسَفِ بهَذِهِ السّیرَةِ الرَّدیَّةِ الْمُرْدیَةِ الْمُبیدَةِ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمآءِ وَ الْفِقْهِ وَ الْفُقَهآءِ .

و چون‌ به‌ آنها گفته ‌شود :  به ‌چه ‌دلیل ‌؟ به ‌چه ‌آیه ؟ به ‌چه ‌روایت ‌شما می‌گویید : سهم ‌امام ‌مقلّد باید به دستِ ‌مرجع ‌یا نایبِ‌ او بخصوصه ‌برسد ؟ در کدام ‌کتابِ ‌فقه ‌و خبر و تفسیر چُنین ‌مطلبی ‌را دیده‌اید ؟ این‌ چه ‌سنّت‌ ها و بدعت‌ هایی‌ است ‌که ‌می‌ نهید ؟

می ‌گویند : فلان‌ و بهمان ‌گفته‌ اند .

شما که‌ ادّعای ‌اجتهاد می ‌کنید !  چرا در اینجا فقط‌ ، مقلِّدِ صِرف‌ فلان ‌و بهمان ‌شده‌ اید ؟

مهر تابان ـ آیة الله سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد