شرمِ و حَیا سیری چند ؟!
1 ـ در سیزدهم صفر سال 743 در جنگی که بینِ سربداران و لشکرِ هرات در منطقۀ خواف رُخ داده ، شیخ حسن جوری به قتل رسیده و ابن یمین به اسارت در آمده و دیوانش نیز به غارت رفته که دوباره دیوانش را سر و سامان داده ، ابن یمین در مقدّمۀ دیوانش در این باره گفته است :
بـه چنگـالِ غـارتگـران اوفتــــــــاد .......... وَزآن پس کسی زو نشانی نیافت
2 ـ حکیم الّدین فریومدی در « تحفۀ جلالیّه » نوشته است : پیش از جمعِ این کلمات ، این ضعیف در تَرسُّل ، کلمه ای چند نوشته بود و بی اختیارْ جماعتی مبتدیانِ بیحاصل و صاحب هَوَسان بیطایل ، بی سرمایگانِ « لا قَدْرَ لَهُم و لا قِدْرَ و لا نَخْلَ بِوادیهِم و لاسِدرَ » آن را دررُبودند .
3ـ عُبید زاکانی در کتابِ « نوادر الامثال » که آن را به علاءالدّین محمّد فریومدی هدیه کرده ، در مَثَلِ شمارۀ 104 نوشته است : « خُذِ اللُصَّ مِن قَبلِ أن یَأخُذکَ . » بگیر دزد را پیش از آنکه تو را بگیرد .
4ـ دکتر محمود رامیار در مقدّمۀ کتابِ « تاریخ قرآن » نوشته است : امّا از آنها که حاصل عُمری را آسان گرفته و سالها گَردِ کتاب خوردن را ندیده انگاشته و یکباره به حاصل زدهاند چه می توان گفت ؟ ... از آنها که همۀ نام و نشانشان و همۀ کارشان در تلخیص گونه ای و یا رونویسی از اثرِ چاپ شده ای خلاصه می شود . از آنها که از کتابی بهره ها گرفته و توشه ها اندوخته اند و یادی از سُفره و میزبان جُز به تلخی نبرده اند ... هیچ گِله ای نیست .
5 ـ در روزگارانِ پیشین پدرانِ ما به سودا می رفتند ، در این سوداها گاه سرمایه و سود به یغما می رفت یعنی زحمت و دسترنجِ ماهها ، نصیبِ غارتگران می شد ! هنوز این غارتگری در زمینه های مختلف ادامه دارد ، از کسی که سَحَرگاهان کیسۀ انار بر دوش ، قبل از آنکه صاحبِ باغ به صحرا برود از صحرا می آید بگیر تا آنکه از وبلاگ و کانالِ خطّۀ فریومد / فرومد یا جای دیگر عکس و مطلب بر می دارد و به نامِ خودش در وبلاگ و گروه و کانال و مجلّه و کتابِ دیگری درج می کند ، بدونِ آنکه اجازه ای بگیرد ، یا رضایتی حاصل کند یا حتّی نامی ببرد .
باید سهرابِ سپهری به جای آنکه از اینها بپرسد : « دلِ خوش سیری چند ؟ » بگوید : « شرمِ و حَیا سیری چند ؟! »