عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

مدیحه گویی

ابن­ یمین فریومدی

محمود عنبرانی ، کیهان اندیشه ، آذر و دی ،1371  شماره 45 ، ص 101 ـ 106

سروده‏ هاى ابن ­یمین چون سفرهایش بیشتر اوقات به میل و اختیار خودش نبوده چُنانکه گفته است :

من بنـده را به درگه عالى خویش خواند ..... با لطـفِ بى ‏نهــایت و با بـــرّ بى ‏شمـار

تـا در رکـابِ مـوکـبِ کشـورگشـــــاىِ او ..... برسـم جنـابِ حضـرتِ سلطــانِ کـامکـار

سلطانِ تاج ‏بخش و شهنشاه تخت ­گیر ..... کـز وى گـرفـت افسـر و اورنـگ ، اشتهار

دیوان ابن ­یمین ، ص 106

و این هنگامى است که طغاتیمور وى را به دربار خود خوانده است . به همین ترتیب در شعر دیگرى سروده است :

بنده را شاهنشه عادل طلب فرموده بود ..... تا به درگاهش کنم تقدیم ، رسمِ چاکرى

دیوان ابن ­یمین ، ص 163

حتّى در سالهاى پایان زندگى نیز او را به مسافرت در رکاب شاه مى‏ خوانده‏ اند . ولى شاعر به هر بهانه‏ اى‏ از همراه شدن با امیران و فرمانروایان دورى مى ‏جُسته است و طىّ فرستادن قطعه ‏اى عُذر مى‏ خواسته :

به عزمِ سفر شاهِ جمشید فـرّ ..... برافراخت رایت به خورشید بـر

شنیــدم زِ گفتــار کـــار آگهـى ..... که فرموده شاهنشه بَحر و برّ

کـه ابن ­یمین نیــــز اقبـــال ‏وار ..... در این رَه ببندد به خدمت کَمَر

زمستان و پیرى و بى‏ حاصلى ..... بریـن صـورت ار کـرد بایـد سفـر

پس آن بهْ اجازت دهد تا به جان .... دعاگوى مى‏ باشمش در حَضَـر

دیوان ابن ­یمین ، ص 84 و 85

ابن­ یمین در قصیده‏ هایش شصت و پنج تن از امیرانِ خراسان ، هرات و سربداران را نام برده است ، و در بیشتر جنگهاى سربداران حضور داشت :

بى‏ عنایت‏ گر بود گردون دون با من چه باک ..... چون عنایتهاى شاهنشاه دوران با من است

دیوان ابن­ یمین ، ص ؟

او در غزلسرایى ، قصیده‏ سرایى ، سرودنِ رُباعى ، ترکیب‏ بَند و ترجیع‏ بَند ، استاد دورۀ خودش بوده و سروده ‏هایش از جمله شاهکارهاى ادبیّات فارسى است . وى شیعى مذهب بود و در ستایشِ ائمّه اطهار (ع) شعرهایى دارد ، و از نخستین شاعرانى است که در سوگِ شهداى کربلا مرثیه سروده است .

در زمینۀ ارتباط با فرمانروایان و وزیرانِ همدوره ‏اش حرف بسیار است . ولى باید دانست که بیشترِ دانشمندان بویژه شاعران به میلِ خود و به دلخواه ، تَن به این کار نمى‏ داده ‏اند ، چُنانکه بارها ابن­ یمین گفته است :

خسرو گیتى ‏ستان سلطان عزّالدّین که اوست ... از سلاطین هنـــرپـــرور جهــــان را یـــادگـــــــار

کـرد اشــارت تـا بـه غـوّاصــى فکـــر ابـن ­یمیـن ... از میـــانِ بحـرِ خـاطــر « گـوهــر » آرد بـر کنـــار

دیوان ابن­ یمین ، ص 96

« و اى بسا که در سرودنِ این مدایح ، مأمور و مجبور بوده‏ اند . به این معنى که از شاعر مى ‏خواسته ‏اند براى روزهاى بار عام ، اَعیاد ، جشنها ، فتح و پیروزیهایى که بر دشمنان مى ‏یافته ‏اند قصایدى بسازند . »

هنگامِ ستایشِ شاه به عدل و داد ، شاعر مى‏خواسته است بدیهاى ظلم را یادآور شود و به شاهِ ستمگر ، زشتیهاى آن را گوشزد کند . زیرا آنان گوشِ شنوایى براى نصیحت و پند و اندرز نداشته ‏اند و چه بسا از غرور و نِخوت ، فردِ ناصح را از دمِ تیغ مى ‏گذرانده‏ اند .

چُنانکه انوشیروانِ عادل ! به نویسنده‏ اى که مخالفِ رأى غلطِ او جمله‏ اى گفت ، شاه پرسید : از چه فرقه ‏اى هستى ؟ گفت : کاتبم . دستور داد با دوات آن قدر بر سرش بکوبند تا جان به جان آفرین تسلیم کرد .

چند نُکته درباره ابن ­یمین

علی تهرانی ، کیهان اندیشه ، بهمن و اسفند ، 1371  شماره 46 ، ص 199 ـ 206

مقالۀ آقای محمود عنبرانی را تحتِ عنوانِ « ابن ­یمین فریومدی » در شمارۀ 45 آن نشریه خواندم . چند نُکته را قابل توجّه و تذکّر می‏ دانم :

1ـ آقای عنبرانی سعی کرده ‏اند که مدایحِ او را از سلاطین و اُمرا و وزراء جائر توجیه نموده و سرودنِ آنها را اجباری جلوه دهند و اینکه شاعر هنگامِ مدحِ آنها به عدل ، می‏ خواسته زشتی ظلم را یادآوری کند . مراجعه به دیوانِ او نشان می ‏دهد که مدایحِ ابن­ یمین غلیظ­ تر از آن بوده که از روی اجبار باشد هنگامی که برای طغاتیمورخان مغول می ‏سراید :

شاهی که با ولیّ و عَدو گاه لطف و عُنف ..... خُلــــق نبیـش بـاشـد و عَــدلِ عُمَــر کنـد

دیوان ابن ­یمین ، ص61 ، بیت 1282 دیوان  

تـا در میـانِ خَلـق بـود آن کـه مصطفــی .....  احکــامِ انبیـا همـه بـر طـرفِ رَف نهـــــاد

پیـش خــدایِ عَــرش تـو را بـاد دستگیــر ...... شاهی که پـای بر سرِ خـاکِ نجـف نهـاد

دیوان ابن یمین ، ص 67 ، ابیات 7 و 1406

شَهی که خنجر او کرد در مَساکنِ خَصم ..... کـه ذوالفقـــار علـی در حصـارِ خیبـر کـرد

دیوان ابن یمین ، ص 71 ، بیت 1510

ز عَـدلِ او شده با گـوسفند ، گـرگ چُنـان ..... که می ­توان ز شَفَقّت سگ شبـان گفتن

دیوان ابن یمین ، ص 138 ، بیت 3084

در روزگــارِ عـــــــدلِ تـو از یُمــنِ رأفتـت ..... نُوشَد بـرّه دلیـر زِ پستـانِ شیـر ، شیـر

دیوان ابن یمین ، ص 423 ، بیت 8754

ابیاتِ اغراق‏ آمیز دربارۀ دیگر اُمرا و سلاطین و بزرگانِ وقتِ خراسان ، فراوان است که فقط باید به دیوانِ او مراجعه کرد .

نکته های بعدی پیدا نشد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد